چهار قانون طلایى مهندسین ساخت وطراحی

  1. وظیفه اولیه یک مهندس طراح ساخت سیستمى است که براى سازنده،  ساختن آن سخت وبراى تعمیرکار، تعمیر آن ناممکن باشد.
  2. در طراحى هر سیستم لااقل باید یک قطعه از رده خارج ،‌2 قطعه دست نایافتنى و 3 قطعه هنوز در مرحله طراحى وجود داشته باشد.
  3. هیچ چیز نباید طبق زمان بندى و بودجه کارفرما ساخته شود.
  4. هیچ عیبى در طراحى نباید دیده شود ،‌ مگر در بازرسى نهایى محصول.

    مهندسین در بیان ویژگیهاى دستگاههاى خود کلماتى ذکر مى کنند، معنى این کلمات و عبارات را بدانید:
    Maintenance Free: چنانچه دستگاه خراب شد، باید آن را دور بیاندازید!

    Energy Saving: ویژگى اى که در حالت قطعى برق به آن مى رسید!

    Rugged or Robust: آن قدر سنگین که نمى توان آن را بلند کرد!

    Light Weight: کمى سبک تر از Rugged!

    All New:‌هیچ قطعه اى را با نوع قدیمى اش نمى توان عوض کرد!
    شعر مهندسی:

    بسى رنج بردم در این سال سی

    که مدرک بگیرم زبد شانسی

    نهادم به سر افسر بندگی

    نشد، دادم از کف همه زندگی

    ببودم به سر موى و بودم جوان

    نبودم اوائل چنین ناتوان

    نه اینگونه نامهربان بودمی

    نه تن خسته و ناتوان بودمی

    نه بر خوى بد عادتى داشتم

    نه اهریمنى طینتى داشتم

    چنان گشته ام اینچنین اهرمن

    کنون بشنوید اینکه بیچاره من

    ولى قطره آن گویم از بحر، باز

    بود شرح احوال من بس دراز

    نبودى چو من درسخوانى به دهر

    به هوش و خرد شهره بودم به شهر

    زدم تستها را یکى در میان

    به کنکور در رزم کنکوریان

    نیارد چو من رتبه کس تا ابد

    به کف آمدم رتبه اى زیر صد

    نبودم خبر زینکه مفلس شدم

    خیالم که دیگر مهندس شدم

    که چون در خط درس افتادمی

    به خود وعده اى نیک دادم همی

    زنم از خوراک و میرم ز خواب

    بیابم اگر صد هزاران کتاب

    که خود گردم از کار خود در عجب

    چنانش بخوانم به روزانه شب

    نبیند دو چشمت که چشمم چه دید

    ولیکن چو پایم بدینجا رسید

    برآمد به یک روزه هفتاد بار

    به هنگامه ثبت نامم دمار

    رخ سرخ من رو به زردى نهاد

    به "آموزش"اش چون گذارم فتاد

    به رخساره زردم آمد عرق

    چو دادندمى صد هزاران ورق

    که رست از کف کفش مخلص علف

    چنان بى کس و خسته ماندم به صف

    به یک نمره گشتم من از بندیان

    پس از آن چو دیگر به صف ماندگان

    جدا از خود و شهر و مردم شدم

    بماند، پس نمره اى گم شدم

    ره دانشم راه پر گوهر است

    به خود گفتم این زندگى بهتر است

    که من دیگر آن شخص پیشین نه ام

    گذشتم از آن فکر پیشینه ام

    به من چه ، چه در کار گردون کنند

    به من چه که دیگر کسان چون کنند

    به من چه خر مش رجب مرده است

    به من چه فلانى دل آزرده است

    که من دیگر آن شخص پیشین نه ام

    گذشتم از آن فکر پیشینه ام

    کلید در گنج این عالم است

    که دانش چراغ ره آدم است

    مرا علم و دانش شود رهنمون

    چو فرصت غنیمت شمارم کنون

    ز یک درب چوبى بسى بى صدا

    پس از آن به مکتب نهادم چو پا

    بگفتا شکارى به دام اوفتاد

    به رزم اندر آمد یکى اوستاد

    در این پهنه یکدم نشاید که خفت

    بچرخید و گردید و غرید و گفت

    یل سر سپاه فلان کشورم

    که من دکترا از فلان کشورم

    ز کس گر نترسی، ز مخلص بترس

    کنون گفته باشم به آغاز درس

    کدامین خر ز درست افتاده است؟

    بگفتم که درست بسى ساده است

    خیالات تو اى جوان باطل است

    بگفتا که درسم بسى مشکل است

    که پولاد کوبند آهنگران

    چنانت بکوبم به گرز گران

    دوماهى چو از آن سخن ها گذشت

    پس از آن سخنها و آن سرگذشت

    هزاران غمم تیشه بر ریشه زد

    ریاضى یکم نمره بر شیشه زد

    سپاه معارف به دادم رسید

    علومى چو بر بنده لشکر کشید

    نشد کارگر زخم آن تیشه ها

    یکى بیست بگرفتم از ریشه ها

    دهانم ز تلخى چنان زهر کرد

    پس از آن معارف ز من قهر کرد

    بیامد ز در اوستادى چو شیر

    به تالار و در گرمى ماه تیر

    بدان،‌ خوان اول بود امتحان

    بگفتا که در رزم نام آوران

    یکى پهلوان تر از آن دیگری

    فراهم شد از جمع ما لشگری

    که باید نمودن به دشمن قیام

    اتودها کشیده همه از نیام

    ببست افسار رخش خود بر زمین

    چو آمد فرود آن یل از پشت زین

    بگفتا که حل کن محالات را

    کشید از نیامش سوالات را

    یلان را چنان اسب خود رام کرد

    سپه را به یک غرش آرام کرد

    کدامین کس از درسم افتاده است؟!

    بگفتا که درسم بسى ساده است؟!

    به فنى زبندم تو خود را رهان

    کنون گر توانى برو بچه جان

    به خود گفتمى اینکه ول معطلی

    نشستم چنان سنگ بر صندلی

    مگر ترم دیگر شوى پهلوان

    برو فکر دیگر بکن این جوان

    دو صد حیله را چون نمودم قطار

    شدم بر خر نحس شیطان سوار

    به ظاهر پریشان و در دل شعف

    به یک روزه صدها گواهى بکف

    ببودم به بستر بسى ناتوان

    بگفتم که من موقع امتحان

    بیا بر من اکنون تو راهى نما

    که رحمى کن اى پهلوان رهنما

    برونم کش از پهنه کارزار

    کنون تا نیفتم به حال نزار

    دگر از چه آرم سرت را به درد

    دو ترمى در این نابرابر نبرد

    که شاید برون آیم از پنچ و خم

    هزاران کلک را زدم بیش و کم

    در این ره هزاران چو من رستم است

    رهى پرفراز و خم اندر خم است

    یکى با درفش و یکى بى درفش

    یکیشان به رخش و یکى مرده رخش

    مگر آخر آید غم روزگار

    هر اینک در اندیشه کارزار

نظرات 7 + ارسال نظر
مهندس یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 06:10 ق.ظ http://www.guardster.com

مگه تو امتحان نداری؟
برو درس بخون. نشون به او نشون که وب لاگ بقیه تازه نمی شه.
آرزوی موفقیت می کنم برات.
م. منصوری

سعید یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 06:48 ق.ظ http://marabekhan.persianblog,com

بابا بسه دیگه، آبروی هر چی مهندس بود تو بردی، ببینم به تو یاد ندادن فوت و فن کارت رو نباید راحت به همه بگی؟ از نون خوردن میفتی ها!!!

آقا مهدی یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 06:56 ق.ظ

آقا مهران فکر کنم خیلی دینامیک خوندی دوره سرت کریمزاده می چرخه .پیشنهاد میکنم جای وبلاگنویسی بری کمی استراحت کنی. بعدشم مهندسی ساخت چی جور غذایی من تا حالا نخوردم.

مصطفی یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:31 ق.ظ http://mocmousavi.persianblog.com

مهران تو مثل اینکه کلت بوی قورمه سبزی میده (البته از اونایی که دانشکده داره)
اینها چیه می نویسی میان می برنت تا ،مگه دیروز اعلامیه رو نخوندی تو آینده داری چرا برا خودت پاپوش درست میکنی؟!!
تو رو چه به مهندس !!بچه نشو برو بشین سر درس و مشقت

امیر مسعود یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:58 ب.ظ http://Amirmassoud.blogsky.com

من از آقایون مهندسین تقاضا دارم بریزیم سرش یه فس کتک مفصل بزنیمش. من امروز دیدمش منتها با یه گردن کلفت (امید خوانساری) بود. من آمارشو گرفتم. هر روز از ۸ صبح تا ۶ عصر دانشکده داره خر میزنه. بیاین جمع شیم بریزیم سرش برنیمش..............

بابک یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:33 ب.ظ http://drbsadeghi.persianblog.com

mehran jan salaam
az inke be weblog man sar zadi mot-shak-keram man ye mod-dati mash-ghool-e kaar-haay-e shakhsim boodam baaz ham be man sar bezan khosh-haal misham

امین یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:58 ب.ظ

من فقط توصیه میکنم که ...

که ؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد