سلام... سلام...
اول بگم که حال بابام..خوبه.. شنبه از بیمارستان مرخص شد... و حالش خوبه... امتحان فاینال فرانسه رو هم دیروز دادم... خوب بود ...می پاسمش.... اوضاع خونه هم...ای رو به بهبودیه.. باید مواضبش باشم.... آوید که از خودش خبر نمیده.. امیدوارم اونم خوب باشه.... کار جدید خوب پیش میره... یعنی بد نیست... شنبه امتحان مکانیک سیالات دارم.... این رئیس فلان فلان شده ( که چون داداشش اینجا رو میخونه باید یه کم رعایت کنم...) خیری ازش بلند نمیشه .. نیاز فوری ام به پول تا 18 جون یعنی 2 روز دیگه است که یکی از خانم های شرکت قرار شد..استادش کنه...( چاکریم....خوش تیپیه)....
یه خبر بد این هفته بود.... که اون هم امیدوارم به قول بعضیا خیر باشه... اونم برگشتن بامشاد به ایرانه.. که با وجود گرفتن بورس از یه دانشگاه توی انگلیس ... به خاطر ویزا اومده ولی گیر سربازیه....
راستی..فکر کنم اینجا ننوشتم... که بابا نه تنها موتور رو پس گرفت...بات السو.. براش پلاک و کارت هم جور کرد...
راستی کاشان هم جمعه رفتیم .. با اینکه شب قبلش تا قم رفتم و برگشتم و همش پشت فرمون بودم...اما فرداش بدک نبود....
خلاصه فعلا ملالی نیست جز امتحانات.... که آمارشو ... سعی میکنم بزام رو سایت ( بابا خارجی...)
اوه اوه...... یه چیز خارجی دیگه ... یاهو شده ۱۰۰ مگ با ۱۰ مگ دیتا ترنسفر..... مشتولوق بدین....
به نظر میاد با وجود مشکلاتی مثل تنگنای مالی ، کارهای شرکت ، کارهای GQ ، نگرانی در مورد مریم و آوید .. همینطور مامان و بابا که تو بیمارستانه....
هنوز هم میتونم برای یک ساعت فکرم رو روی درس خوندن متمرکز کنم.
و این عالیه.
هنوز هم چیزهایی دارم که با فکر کردن بهشون مشتام رو گره کنم و برای انجام هر کاری عزمم رو چزم کنم.
هنوز هم باور دارم هر چی خدا بخواد همون میشه .
یه چیز دیگه :
اجازه ندین هیچ منطقی رویاهاتون رو ازتون بگیره...
و هیچ رویای بی منطقی رو هم نپذیرین...