بالاخره تپیدم.....
و این یعنی که تپه رو قبول شدم.... یعنی نصف راهو رفتم....
به نظرت میشه آدم توی جاده ها... پشت فرمون .... مقاله بنویسه ؟؟؟!!!!
مثلا کارآفرینی در صنعت حمل و نقل زمینی....
یا بقول دکتر میلانی..... کارآفرینی در صنعت بنی هندل ( رانندگان - خلابانان - کشتی رانان)
----------------------------
در گذر گاه زمان.... خیمه شب بازی دهر....
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد....
عشق ها می میرند.... رنگ ها رنگ دگر می گیرند...
و فقط خاطره هاست....
که شیرین و چه تلخ ....
دست نا خورده به جا می ماند....
----------------------------
دیگه هچ..... راستی امروز بهت گفتم ؟
بهر حال الان زنگ میزنم میگم.....
اگه توی زندگیت اهداف بزرگی نداشته باشی تبدیل به ابزاری می شی برای دیگران تا ازت برای رسیدن به اهداف کوچیک خودشون استفاده کنن.
عجب روز پر مشغله ای....
یه عالمه برف ..... روز اول مدرسه رفتن دوباره.... تیستو رو دیدم.... با یه صورت خندون مثل مامان مهربونا...
بالاخره بعد از ۶ ماه بالاخره گواهی اشتغال به تحصیل گرفتم....از کارمندای تنبل و بی ادب ساختمون تحصیلات تکمیلی ۱۶ آذر....
و مثل خوره ها .. بلافاصله بردم شهرک آزمایش تاییدش کردم.
یه جریمه ۱۳ هزارتومنی....
یه قورباغه که قورتش دادم و خیالم راحت شد...
و تازه شده ساعت ۱..... کو تا شب...؟؟!!