و ....
و فردا صبحش هر چی میخوای خودتو راضی کنی که قابلمه رو بشوری.... { سخته.....}
آخرش با خودت میگی : مگه چی میشه نیمرو مزه مرغ بده ؟؟؟!!
اولین پست با نوت بوک.... و آخرین روز سال ۸۶ که تلفن ساعت ۶ صبح زنگ میزنه....
و یه عالمه کار که باید توی این یک هفته قبل از آخر اسفند انجام بدم....
هی میام اینجا ..یادداشت جدیدو باز میکنم... هی حس نوشتنم نمیاد.... از چی بنویسم...؟؟؟!!!
از سفر آبادان و بندر امام.... یا از دانشگاه... یا از امتحان اتوبوس... یا درسا... یا کارایی که میخوام بکنم اما نمیشه...
یا ..........
۱- سعی کن توی مدرسه زرنگها شاگرد تنبله باشی ... به جای اینکه توی مدرسه تنبلا شاگرد زرنگه باشی....
۲- میدونی چرا تارزان لخته ؟... لباس نداره...
از بس که از این شاخه به اون شاخه پریده ....