نظریه توسعه انسانی

اگه کس حوصله متن خوندن نداره فقط قسمت های تیره رو بخونه.

در سیر تحولات و دگرگونیهای جهان امروز یک نکته مسلم است و آن تفاوت بارزی است که جامعه امروز ما با جامعه فردایمان خواهد داشت. در آینده, ما عصر صنعت را پشت سر خواهیم نهاد و این بدان معناست که مفاهیمی چون عصر فضا, عصر ارتباطات , عصر خودکاری, و ... که متعلق به دوران صنعت بودند عمرشان بسر می آید و عصر نوینی آغاز می شود.
در زمینه نگرش به آینده میتوان به دو نظریه کلی اشاره کرد. بر اساس یکی از این نظریات که آنرا ماوراء توسعه یا توسعه فزاینده و خارق العاده نام نهاده اند, در آینده ما شاهد گسترش غیرقابل تصوری در زمینه های تکنولوژی, علوم و فنون خواهیم بود. بر اساس این نظریه, آینده همانا تصویر توسعه یافته و پیچیده تری از وضعیت امروز صنعتی خواهد بود. اما در نظریه دیگری که تحت عنوان اکولوژی انسانی و معقول ارائه شده, آینده در تکنولوژی شتابدار خلاصه نشده و مسیر و جهت حرکت به گونه ای متفاوت است. در نظریه جدید, بر ظرفیت انسان و آزادی و اختیار او تاکید شده است و جهت گیریهای توسعه قبل از آنکه در زمینه های دانش فنی باشد در زمینه های انسانی و اجتماعی و روح و روان آدمی است. تلاش ها مصروف آنست که توانایی های انسان صرف توسعه و گسترش وی شده و در کنار آن دانش و ارتباطات نیز توسعه و بهبود یابند.
در نظریه توسعه انسانی:
هدف آموزش و پرورش توسعه ذهن انسانی و گسترده ساختن دایره بینش اوست. روش آموزش بیشتر عملی است تا نظری و در محیطهای حرفه ای افراد کار را از یکدیگر می آموزند.
نظریه تو سعه فزاینده صنعتی بیشتر تحت تاثیر وضع فعلی دنیای صنعتی بوده و بسیاری از فرصتها و امکانات بالقوه انسانی و اجتماعی را نادیده انگاشته است. در حالیکه نظریه توسعه انسانی در ادامه تحول نظام کار از دوران برده داری, ارباب و رعیتی, و کارگر و کارفرمایی, دوران جدیدی را پیش بینی میکند. دورانی که در آن کار در خدمت دیگران نبوده و فعالیتی است که انسان برای خود سازمان داده است. در این نظام انسان خود کنترل کار خویش را بر عهده دارد و برای خود و رفع نیازهایش کار می کند. در این نظام او هدفهای خود را مستقلا طراحی میکند. در جامعه کوچک خود کار میکند و با دیگری رابطه ای نزدیک و انسانی دارد. در نظریه توسعه انسانی بسیاری از شیوه ها و مدلهای توسعه صنعتی به گونه ای دیگر طرح می شوند و بنابراین تصور آنها شاید برای ما ساده نباشد. بر اساس این نظریه اقتصاد غیر رسمی جایگزین اقتصاد فعلی خواهد شد. در اقتصاد غیررسمی, دیگر انسان برای دیگران کار نمیکند بلکه برای خود کار میکند و آزادی عمل و اختیار فراوانی برایش محفوظ است. از آنجایی که در توسعه صنعتی گروههای ذی نفوذ کوشیده اند تا به هر طریق این استنباط را برای افراد بشر بوجود آورند که برای ادامه حیات راهی جز استخدام و اجیر شدن وجود ندارد, تصور "خویشتن کاری" یا کار برای خود بسیار مشکل است. اما باید این توهم را در هم شکست و به این باور رسید که ایجاد نظم نوینی در کار ممکن است. نظمی که در نظریه توسعه انسانی نام "خویشتن کاری" را به خود اختصاص داده است و شاید تنها راه حلی باشد که بتوانیم در آینده از آن در برابر مشکلات حاصل از استخدام به شیوه سنتی بهره گیریم. در خویشتن کاری انسان با طبیعت هماهنگی بسیار داشته, از استقلال کاری برخوردار بوده, و تاکیدش قبل از آنکه بر توفیقات ظاهری و خارجی باشد بر موفقیتهای درونی است. در خویشتن کاری تکنولوژی ساده و در مقیاس کوچک جایگزین تکنولوژی پیچیده و غول آسای امروزین خواهد شد و اقتصاد بخشی و منطقه ای جای اقتصاد جهانی را خواهد گرفت.
خویشتن کاری ممکن است اشکال گوناگون بخود گیرد. ممکنست پاره کاری, کار حجمی و گروهی, کار داوطلبانه, فعالیت های سرگرم کننده ولی مولد, استخدامهای کوتاه مدت و موقت باشد و بدین جهت نقش پول و پرداخت در آن تغییر کرده و به اهمیت نقشی که در نظریه توسعه صنعتی دارد نخواهد بود. در خویشتن کاری ارزش کار را با میزان پرداخت به آن نمی سنجند, چون در درجه اول انسان برای خود و با هدفی که خود طراحی کرده کار می کند پول تنها عامل انگیزش او نیست.
در خویشتن کاری باید نظرگاههای اقتصادیون, جامعه شناسان و علمای مدیریت تغییرات عمده پیدا کند, زیرا که آنان فرض را بر ضرورت تام استخدام در سازمانها گرفته اند و این فرضی است که خویشتن کاری آن را مردود شمرده و به کنار می نهد. دیگر کار به معنی استخدام نبوده و بهبود کار به معنی بهبود شرایط کار سازمانی نخواهد بود. متخصصان مدیریت امروزه تلاش بسیار می کنند تا کار در سازمان را بهبود بخشیده و شرایطی فراهم آورند که اهداف فرد و سازمان یکی گردد, در حالیکه در خویشتن کاری نحوه برخورد به گونه دیگری است و کار برای خود فرد و در راه اهداف خود او بوده و از این جهت مشکلی وجود ندارد, و از جهتبهبود شرایط کاری نیز باید تدابیری اندیشیده شود که فضای کار فردی بهبود یابد و خویشتن کاری با سهولت انجام پذیرد.

برگزیده از ضمیمه 6 کتاب مدیریت عمومی دکتر سید مهدی الوانی

شهر هرت

شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب
شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگ ه رو می شناسن
شهر هرت جایی است که همه بَدَن مگر اینکه خلافش ثابت بشه
شهر هرت جایی است که دوست بعد از شنیدن حرفات بهت می گه:‌ دوباره لاف زدی؟؟
شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و فرزند و همسر ندارند
شهر هرت جایی است که درختا علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند
شهر هرت جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های پدرها و مادرهاشان را درمان کنند
شهر هرت جایی است که شوهر ها انگشتر الماس برای زنانشان می خرند اما حوصله 5 دقیقه قدم زدن را با همسران ندارند
شهر هرت جایی است که همه با هم مساویند و بعضی ها مساوی تر
شهر هرت جایی است که برای مریض شدن و پیش دکتر رفتن حتماْ باید پارتی داشت
شهر هرت جایی است که با میلیاردها پول بعد از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده چند چادر برپا کرد
شهر هرت جایی است که خنده عقل را زائل می کند
شهر هرت جایی است که زن باید گوشه خونه باشه و البته اون گوشه که آشپزخونه است و بهش می گن مروارید در صدف
شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسیشونو در بیارن
شهر هرت جایی است که 33 بچه کشته می شن و مامورای امنیت شهر می گن: به ما چه. مادر پدرا می خواستند مواظب بچه هاشون باشند
شهر هرت جاییه که نصف مردمش زیر خط فقرن اما سریالای تلویزیونیشو توی کاخها می سازن
هر هرت جایی است که 2 سال باید بری سربازی تا بلیط پاره کردن یاد بگیری
شهر هرت جاییه که موسیق ی حرام است حرام
شهر هرت جایی است که همه با هم خواهر برادرن اما این برادرا خواهرا رو که نگاه می کنن یاد تختخواب می افتن
شهر هرت جایی است که گریه محترم و خنده محکومه
شهر هرت جایی است که وطن هرگز مفهومی نداره و باعث ننگه
شهر هرت جایی است که هرگز آنچه را بلدی نباید به دیگری بیاموزی
شهر هرت جایی است که همه شغلها پست و بی ارزشند مگر چند مورد انگشت شمار
شهر هرت جایی است که وقتی می ری مدرسه کیفتو می گردن مبادا آینه داشته باشی
شهر هرت جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است
شهر هرت جایی است که توی فرودگاه برادر و پدرتو می تونی ببوسی اما همسرتو نه ...
شهر هرت جایی است که وقتی از دختر می پرسن می خوای با این آقا زندگی کنی می گه: نمی دونم هر چی بابام بگه
شهر هرت جایی است که وقتی می خوای ازدواج کنی 500 نفر ر و دعوت می کنی و شام می دی تا برن و از بدی و زشتی و نفهمی و بی کلاسی تو کلی حرف بزنن
شهر هرت جایی است که هرگز نمی شه تو پشت بومش رفت مگر اینکه از یک طرفش بیفتی ..
شهر هرت جایی است که .......

خدایا این شهر چقدر به نظرم آشناست

نقل از ایمیل کیوان خان.

دوست داشتن

دوست داشته باش و اجازه بده که دوستت داشته باشند

هزینه

من دارم روزی ۹۲هزار تومان هزینه میکنم.

خدا

اگه خدا میشدم بزرگترین گناه رو بی توجهی و خوشبختی رو آزادی تعریف میکردم