دلم گرفته... فقط همین. 

بیش از ۱۰۰ بار از صبح این ۳ دقیقه رو گوش کردم... هنوزم میخوام گوش کنم

اینجا یکی هست که هر ثانیه خوابت رو میبینه

تو چشمه تقویم با نبض ساعت منتظر میشینه

همیشه اونکه غرقه سکوته دستتو میخونه

درد لحظه رو کسی میفهمه که منتظر میمونه

از وقتی تو رفتی شب حالمو پرسید

شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید

بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید

شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید

بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید


بعد تو برام لحن جاده ها صادقانه تر بود

هر مسافری که از راه رسید از تو بیخبر بود

من ساعتارو بیدار نکردم خوابتو ببینن

این لحظه ها رو روشن گذاشتم تا منتظر بشینم

از وقتی تو رفتی شب حالمو پرسید

شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید

بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید

شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید

بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید

چه بخشی

نمیدونم چه بخشی از ادمه که عوض میشه ؟

یه جاهایی از من همونیه که از خودم میشناسم...

یه جاهایی از من متفاوت شده....

چه حیف که خود قبلیم رو بیشتر دوست دارم. ولی واقعیت اینه که خود الانم اون چیزیه که اون موقعی رو که دوسش داشتم دوست داشته و میخواسته باشه... 

یکی به من یاد نداده که اروم باشم.... دویدن بخشی از وجودم شده. دویدن برای هیچی... حتی ....

اون یکی خودمم.

سلام

سلام مهرانی....

باورم نمیشه... اینجا 4 سال و یک ماه فیلتر بود و الان باز شد.

یه عالمه اتفاق افتاد تو این 4 سال... یه عالمه... دلم میخواد یه عالمه حرف بنویسم اینجا....

پست قبلی اینجا آذر ماه بود... این پست دی ماه... اما بعد 4 سال!!!

باز هم اینجام. 

یه لپ تاپ جدید گرفتم. بعد از 5 سال.

اما این acer از سری travelmate خیلی خوبه.... به جز مونیتورش که خراب شده.. هنوز همه چیش عالیه.

حاج مسعود هم که از اول دی میرسه سربازی.