سلام
 من دستم شکسته
 ... منتظر عمل پلاتینم ...
امتحانام ... تموم.. شده.

تازشم......

تازشم....... من پس  فردا ... دینامیک دارم..

سلام

من امروز امتحان انتقال حرارت... گند زدم........
آخه این چه مملکتیه؟........ من چی کاره ام؟؟؟؟؟

میگما (......) خوب کاری نداری خداحافظ. میگما (......

۱- ما می‌خواهیم مثل بقیه ی مردم دنیا باشیم. آیا جرم است؟

ما دوست داریم مثل همه‌ی مردم دنیا وقتی به تماشا‌ی مسابقه‌ی فوتبال می‌رویم با همسر خود برویم. دوستان پسر و دختر داشته باشیم. دوست‌داریم لباس‌ها‌ی مورد‌علاقه‌مان را بپوشیم. در کشور ما دختران خق ندارند هر طور که می‌خواهند لباس بپوشند. حتا حق ندارند موها‌ی‌شان را نپوشانند. پسران مانیز حق ندارند با دختران راه بروند، حرف بزنند. حق ندارند با همدیگر دست بدهند؛ ما حتا حق نداریم شادی‌ها‌ی مردم دیگر را ببینیم. ما از دیدن افتتاحیه‌ی مسابقات المپیک که یک جشن جهانی است محروم هستیم. ما نمی‌توانیم فیلم‌ها‌ی روز‌ دنیا را ببینیم. نمی‌توانیم موسیقی‌ی روز را ببینیم. حتا نمی‌توانیم آن را بشنویم. زن‌ها‌ی ما حق ندارند آواز بخوانند، مگر کرال. زنان ما حق شرکت در مسابقه‌ها‌ی ورزشی‌ی بین‌المللی را ندارند. به این دلیل که اجازه ندارند لباس ورزشی بپوشند. ما حق نداریم برقصیم. ما حق نداریم مشروبات الکلی بنوشیم.
ما مثل جذامی‌ها‌یی هستیم که در جا‌یی قرنطینه شده‌اند و با بقیه‌ی مردم فرق دارند. البته جذامی‌ها می‌دانند که چیزی از بقیه کم‌تر دارند. اما در مورد ما، می‌خواهند به ما القا کنند که همه‌ی جهان بیمار است و ما حال‌مان خوب است.

۲- ما می‌خواهیم برا‌ی آینده‌ی خود برنامه‌یی داشته باشیم.

می خواهیم بدانیم بعد از تحصیلات چه شغلی داریم. بدانیم چه‌کار خواهیم کرد. بدانیم چه‌گونه این کار را انجام خواهیم داد. می‌خواهیم بدانیم طرح کلی‌ی زنده‌گی‌مان چیست
ما هیچ تصویر مشخصی از آینده نداریم. تصور درستی از گذشته و حال نداریم. تصویر درستی از جوامع دیگر نداریم. ما نمی دانیم مدیریت کشور‌مان بر اساس چه سیستمی است و سیاست‌ها‌ی ما کدام‌اند. نمی‌دانیم چه مقرراتی هست و برنامه‌ی جامعی که بدانیم طبق کدام روال باید پیش برویم نداریم. نمی‌دانیم اگر چه بپوشیم قانونی است و چه غیر قانونی. چه بنویسیم ... نمی دانیم اگر بازرگان شویم مقررات امروز و فردا چه تغییری می‌کند تا گلیم مان را از آب بیرون بکشیم، نمی‌دانیم اگر کار فرهنگی و مطبوعاتی کنیم، بر طبق کدام قانون به زندان خواهیم افتاد. نمی دانیم اگر کار مهندسی کنیم در کدام کارخانه یا کارگاه کار خواهیم کرد و بر طبق کدام تبصره‌یی! ; ورشکست خواهیم شد! می خواهیم بدانیم. جرم است؟

۳- ما می‌خواهیم وضعیت معیشتی‌ی خوبی داشته باشیم. ما کشور ثروت‌مندی هستیم. می‌خواهیم از رفاه برخوردار باشیم.

در کشور ما گویی پول به اندازه‌ی کافی نیست. همه‌مان پول‌ها‌ی مان در روز‌ها‌ی اول تمام می‌شود. و این در حالتی است که هیچ خرج اضافه‌یی نمی‌کنیم. نه هرروزه گردش می‌رویم، تفریح می کنیم، سینما می‌رویم، تیاتر می‌بینیم، رستوران غذا می‌خوریم، استخر می‌رویم، قمار می‌کنیم؛ نه همیشه غذا‌ی خوبی می‌خوریم، نه لباس‌ها‌ی زیاد می‌خریم. اما همیشه پول نداریم!
فکر خریدن یک اتو‌موبیل برا‌ی یک دانش‌جو یکی از محالات است. و خوش‌بخت ترین انسان کسی است که بتواند اتو موبیل و مسکن داشته باشد.
ما به‌طور غیر قانونی دیده‌ایم و پرسیده‌ایم که هم‌سن و سالان ما در کشور‌ها‌ی دیگر می‌توانند به سادگی صاحب اتو‌موبیل شخصی شوند. باهمین در‌آمد دانش‌جو‌یی.
اما رو‌یا‌ها‌ی ما عبارت‌اند از: مسکن مناسب، اتو‌مو‌بیل، تلفن، رایانه و ...
کسانی که امکان مالی دارند نیز آن‌گونه که باید در رفاه نیستند. گردش‌ها و تفریح‌ها‌شان نیز بی دغدغه نیست. به مورد اول رجوع کنید.

۴- ما می‌خواهیم در انتخاب روش و سیره‌ی زنده‌گی مان آزاد باشیم.

ما می‌خواهیم بسته به امیال و خواسته‌ها‌مان زنده‌گی کنیم. می‌خواهیم باور‌ها‌ی خودمان را داشته باشیم.
ما نمی‌توانیم حرف‌ها‌مان را آزادانه بزنیم. نمی‌توانیم عقاید و باور‌ها‌مان را بیان کنیم. ما در کشور حتا کی روزنامه و مجله نداریم که بخواهد بدون محدودیت بنویسد. ما در مورد مسایل واضح و روشنی محدودیت داریم و حق بیان نداریم که به نظر شاید مضحک برسد.
در کشور ما افرادی هستند که ما نمی‌توانیم در مورد آن‌ها صحبت کنیم. هنوز ما مانند کلیله و دمنه نیاز‌مند به کار بردن‌ استعاره و کنایه در گفته‌ها‌مان هستیم.
هنوز ما چیز‌ها‌یی داریم که نمی‌توان در مورد‌ آن اظهار نظر و فکر کرد. ما، ده‌ها برابر کتاب‌ها‌یی که چاپ شده‌اند، کتاب چاپ‌نشده داریم.
ما توان آموختن آکادمیک بسیاری از علوم را نداریم. ما روز‌نامه‌نگاران زیادی داریم که به‌دلیل نوشتن مطلب در زندان هستند. ما مطلب‌ها‌! یی داریم که هرگزا بر‌روزنامه‌یی نوشته نشده‌اند. حتا روز‌نامه‌نگارانی که در زندان هستند نیز این مطالب را به‌زبان نیاورده‌اند.
ما می‌خواهیم مردم دنیا به ما نخندند که هنوز چنین موضوعاتی دغدغه‌ی ما هستند. آیا حق نداریم؟ آیا این سیاسی است؟ یادم آمد، سیاست و اظهار نظر در مورد آن کار خطر‌ناکی است. از پیتزا هم خطرناک‌تر است! ما ملزم به رعایت دستورات فرقه‌ی مذهبی‌ی خاصی هستیم. ما در ماهی از سال مجاز نیستیم در خارج از خانه غذا بخوریم. در داخل خانه‌هم قاچاقی و غیر قانونی غذا می‌خوریم.
ما به خاطر مصلحت، حق نداریم از بسیاری اخبار مطلع شویم.
ما از دنیا‌ی بیرون خبر نداریم. از دنیای درون‌نیز خبر نداریم.
                     به نقل از پیک اخبار ایران.
----------------------------------------------------------------------


ولی من یک چیزی خودم بگم ....
همه چی هم که عوض بشه... این خود ماییم که باید تغییر کنیم ... همین الان هم خیلی از ماها اگه نمیتونیم با خیال آسوده با دوستان دختر یا پسرمون توی خیابون قدم بزنیم.. این خیال نا آسوده اول از طرف خانواده ها و بعد جامعه و رژیم حاکم است... (‌ بازم میگم بعضی از ما ها ولی این بعضی خیلی زیاده)

یک دوستی میگفت : اون یک جور فرهنگ حاکم به جامعه است و یکی از عیب هایی که میشه به این رژیم گرفت اینه که میخواد این فرهنگ ها رو اون جوری که خودش میخواد محدود کنه و نمیذاره که این فرهنگ راه خودش رو بره.
نمیدونم..................................
 ولی من فکر میکنم باید قبل از هر جامعه ای اول خودمون رو تغییر بدیم.
من باید یاد بگیرم که اگه مثلا خودم مشروب نمیخورم .. به من مربوط نیست که بغل دستیم دوست داره بخوره.
یاد بگیریم که آزادی های فردی همدیگرو  تا جایی که باعث نقض آزادی فردی دیگری نشود به رسمیت بشناسیم.

به به شام و ناهار

می بینم که دوستان گرامی ما میخوان بهمون مهمونی در کنن....
روز ۱۸ ام تیر ماه امین میخواد با ملیکا ما رو ناهار  مهمون کنه و شام هم با مسعود....

به به شام

 حالا خیلی هم مثل این عکس نشد مهم نیست ... زیاد ماماناتونو اذیت نکنین..  بیرون هم اگه جای خوبی باشه میایم....

قرار ما ۴ شنبه... ۱۸ تیر.. ساعت ۱۲ جلوی پمپ بنزین میرداماد.....  بعد از تجمعی کوتاه.. ناهار و بعد از استراحت......... و یکی دو دست تخته... شام....  در خدمتتون هستند... به به ....... چه شود....

( راستی قابل توجه آقا مسعود که امین هم گفته ترجیحا مرغ ندی... و بوقلمون باشه..... امین جان.... مال بابات که نیست... هر دوتاش........ خوبه؟؟؟؟ ) ( تو برو به فکر خودت باش که باید ناهار بدی)