این که ما فکر میکنیم که در شرایط بدی زندگی میکنیم..... و این شرایط برای سرزمین ما رو زی خوب بوده... الان بد شده.... واقعا زندگی کردن رو سخت میکنه....
شما فکر میکنی که عمرت داره... تلف میشه.... و باید یه کاری بکنی....
فکر میکنی که دارن همه از این میدون جنگ غنیمت جمع میکنن.... و اولین چیزی که به فکرت میرسه اینه که چرا من جمع نکنم... و چرا من نداشته باشم...
استاد راست میگفت... وقتی به آمار ها نگاه میکنی میبینی... که روز به روز وضعیتمون بهتر شده.... وضعیت سواد مردم کشورمون... رفاه و امکانات رفاهی... نسبت به 40 سال قبل همه و همه .... بهتره.... ولی این روزا ..همه شاکین... از هر کی میپرسی یا طبق یه عادت .... فقط میگه شکر.... ولی بیشتر مینالن.... از وضعیت بد.....
مردم ما میخوان راحت به نتیجه برسن... همشون.... حق هم دارن..
ولی همیشه .... همه ناراضین....
چرا من از ممد نظامی بدم میاد .. چون احمقه... و فقط درس میخونه... و چرا بهش احترام میگزارم... چون حداقل کار خودش رو درست انجام میده... ولی هرگز دلم نمیخواد ... که بشم یه مهندسی که تحلیل میکنه سیستم های مهندسی رو.... ولی سیاست زندگی خودش ... و اهدافی که این سیستم مهندسی براش استفاده میشه رو ندونه.....
توی یه قسمت نامه ی ابراهیم نبوی نوشته بود:
" اما از سویی دیگر خخبر دریافت جایزه صلح نوبل توسط شیرین عبادی نشانه شکست تمام تلاش های یک ایدئولوژی حکومتی و یک شیوه تفکر برای انکار ملتی است که نمیخواهد زنده نباشد . ملتی که میخواهد وجودش را به رخ حکومتی بکشاند که جز باتحقیر مردم و انکار آنان راهی برای ادامه ناندنش ندارد. ملتی که هست زندگی را دوست دارد شادی را میخواهد خندیدن را بلد است و حاضر نیست به عنوان زعایای یک مشت عقب مانده تروریست شناخته شود. ملت ما زنده است و شاد است و می خواهد زنده بماند. خدا را شکر میکنیم که نوبل صلح را نمی شود با پول نفت خرید و به هاشمی رفسنجانی داد. "
یکی از خودخواهی مادر بزرگ ها .. یا شاید مادر ها .. اینه که وقتی یه چیزی بر خلاف میلشون میبینن میگن دوره آخرالزمونه... ( عبارتیکه به عنوان یک پایان برای تمام دوران ها پذیرفتن..) و با نسبت دادن این عبارت به خودشون ... عمر از دست رفتشون رو ... دارن توجیه میکنن....
در حالیکه اگه قبول کنیم که الان دوره آخرالزمان نیست... و ما فقط یه برش کوچیکش رو داریم تجربه میکنیم.... و سعی کنیم که بفهمیم کجا هستیم....
هنوز هم که هنوزه... تلاش عامل موفقیته.... و استعداد... و علاقه...و دنیا ادامه داره.... اصول خوبی یکیه... هنوز عشق هست...
خوب این شیخای پدر سوخته هستن... درست.... هر حاکمی توی این دوران پدر سوخته است.... کم بودن اونایی که توی تاریخ این طوری نبودن.... واسه همینه که همه میگن دموکراسی... یعنی یه نفر یا یه گروه خاص نظر ندن ...و توی قدرت غرق نشن...
استادمون میگفت... که استعمار( ؟؟ خودمم نمیدونم کیه) همیشه میخواد که توی کشو رهای مورد استعمار یه قشر ناراضی از مردم داشته باشه.... تا وقتی خواست تغییرات بده.... کسی اعتراض نکنه....
راست میگفت وقتی میگفت رضا شاه رو با همه ی خدماتی که برای رفاه ملت کرده بود ... انقدر مردم رو نسبت بهش بدبین کرده بودن.... که وقتی بردنش از ایران یک نفر ..حتی یکی از همین روشنفکر ها هم جلوشون رو نگرفت....
و توی تاریخ فقط اونایی موفق بودن که به قلبها حکومت کردن.
منطقی میگفت وقتی میگفت.... الان 7 - 8 تا کانال ماهواره ایرانی... دارن برنامه پخش میکنن... مگه کشته مرده ی ما هستن ... که برامون چنین خرج هایی رو میکنن..... ( ما میخوایم یه مجله بزنیم کلی هزینه میکنیم...و پدرمون در میاد... معلومه که زدن یه کانال ماهواره... چقدر هزینه بره...)
این رو که مردم ما آدمای عجیب غریبی هستند.... بماند..
ولی من امیدوارم.... و خوشحال ... از داشتن مردمی که حداقل براشون مهمه ... این چیزا... و جوونایی که سعی خودشون رو میکنن که بفهمن.... ( اونایی که مثل من آی کیوشون پایینه و نمی فهمن هیچی ) ناراحتم از حماقتاشون که فقط میخونن ، نگاه میکنن و گوش میکنن..... درصد کمیشون .. با منطق خودشون به این چیزا فکر میکنن و به نتیجه میرسن...
اون زندگی ساده ... و با اهداف خودم رو یادم رفته..... نه یادم هست.... نمیدونم...
دوست ندارم که توی بحث ها شرکت کنم... فقط میخوام که نتیجه رو بدونم ... حقیقت رو بدونم... نه اون حقیقت عرفان رو.... حقیقت دنیای کوچیک اطرافم رو....
چقدر ذهنم مغشوشه.... شاید به خاطر این قضیه شیرین عبادی و جایزه نوبل باشه.. و شاید به خاطر حرفای اون روز استاد...
دوست ندارم که توی بحث ها شرکت کنم... فقط میخوام که نتیجه رو بدونم ...
عاليه!! چه بهتر که ذهنتون رو هم مغشوش نکنين و فقط منتظر نتيجه باشين...
مرسی از راهنمایی...
انقدر سر اون قسمت ممد نظامی بد بخت بلند بلند خندیدم که اصلا نمی تونم نظر دیگه ای بدم... دلم درد گرفت:)) اصلا انتظار دیدن اون بیچاره رو وسط متن به این سنگینی نداشتم:)))))))))))))))))))))
سلام!!
ممد نظامی ... اسم یه بیماریه
یه چیزی توی همین مایه ها...