تهران که شهروند ندارد؛ شهر همه است و شهر هیچ کس. عمیق تر که نگاه کنى، خانه هاى کوچک و بزرگ ، میزبان میهمانانى است که دیگر نمى روند. دیر آمده اند و هنوز شهرى نشده اند. ساکنان این چاردیوارى هاى سیمانى هنوز از رسوم زندگى در شهر بى خبرند. مى آیند، مى روند اما نه با آداب زندگى در شهر ، با فرهنگى که با خود از روستا آورده اند.عمیق تر که نگاه کنى ، ساکنان دیروز این شهر یا فرقى نمى کند آن روستا شهروندان امروز تهرانند. آمده بودند که برگردند اما حالا مى گویند: «خاک تهران دامن گیرمان کرده، کجا برویم...»
چندان دور نیست . با نگاهى گذرا مى توان در محله هاى دور و نزدیک تهران ، مردمانى را تشخیص داد که کمتر از یک دهه از زمان سکونت آنها در تهران مى گذرد و به رغم این حضور چندساله ، همچنان رفتارها و ارتباطات اجتماعى آنها در چارچوب فرهنگ شهرنشینى نمى گنجد. مهاجران شهرها و روستاهاى کشور که به دلایل مختلف اجتماعى ، فرهنگى و اقتصادى اکنون ساکن تهران هستند ، مجموعه اى از رفتار و روابط شکل گرفته در فرهنگ روستایى یانظام هاى بسته شهرهاى کوچک را به تهران تحمیل مى کنند و تبعات منفى گسترش این فرهنگ در پایتخت سالیان طولانى است که از دید برنامه ریزان اجتماعى و مدیران شهرى پنهان مانده است.
جامعه شناسان شهرى معتقدند توجه به گسترش ویژگى هاى فرهنگ زندگى روستایى در تهران سالهاى طولانى است که در حاشیه برنامه هاى عمرانى و توسعه شهرى قرار گرفته و این در حالى است که تداوم فرهنگ زندگى روستایى در شهر به طور غیرمستقیم فرایند تأثیرگذارى و اجراى طرح هاى توسعه را در ابعاد مختلف اجتماعى ، اقتصادى و فرهنگى تحت تأثیر منفى قرار داده و کاهش مى دهد. دکتر «على اصغر مهاجر» یکى از این جامعه شناسان است که مهمترین علت نابسامانى الگوهاى رفتارى شهرنشینى در تهران را ناشى از عدم انتقال بخش خصوصى شهرنشینى در شهرهاى ایران و از آن جمله تهران مى داند و مى گوید: «فرهنگ روستایى در تهران هر روز عمیق تر مى شود چرا که شهرنشینى با وضعیت فعلى یک محصول غربى است که تنها از ظواهر مادى آن در ایران الگوبردارى شده و بخش معنوى شهرنشینى در حاشیه مانده و رشد نکرده است.»
به اعتقاد مهاجرى شهروندان کلان شهرهاى ایران همچنان با فرهنگ بى هویتى که آمیخته اى از آموزه هاى تجربى زندگى شهرى و رفتارهاى نهادینه شده زندگى روستایى است به زندگى در شهرهاى بزرگ ادامه مى دهند و این امر خود سرچشمه انواع انحرافها و آسیبهاى اجتماعى و رفتارى است.
شهرهاى ایران در انتقال مظاهر مادى زندگى شهرنشینى و فرهنگ شهرنشینى با نوعى تأخر فرهنگى در بخش دوم مواجه اند به این معنى که بسیارى از مردم طى دهه هاى اخیر به زندگى در شهرهاى بزرگ روى آورده اند اما فرهنگ آنها براى زندگى در نظام شهرى جدید همان فرهنگ روستایى یا فرهنگ زندگى در جوامع کوچک و محلى است.
«مهاجر» در این باره مى گوید : «بخش معنوى فرهنگ شهرنشینى قابل انتقال نیست و این امر باید طى فرایندى طولانى در کنشگران نظام اجتماعى که همان شهروندان هستند، درونى شود اما این مرحله درنظام شهرى ایران کامل انجام نشده چون سرعت انتقال بخش مادى فرهنگ یعنى توسعه و تبدیل روستاها به شهر بسیار سریعتر از جریان فرهنگ پذیرى مردم براى زندگى در نظام هاى شهرى بوده است.»
نگاهى گذرا به ارتباطات اجتماعى و الگوهاى رفتارى حاکم در تهران نشان مى دهد، استقبال شهروندان از بخش مادى زندگى شهرى بیش از بخش معنوى آن در حوزه فرهنگ بوده است و نتیجه این گرایش ، شهروندانى هستند که از مواهب زندگى شهرى بهره مى برند اما بر تداوم رفتارهاى زندگى روستایى و مقاومت در برابر ضوابط و اصول زندگى شهرى اصرار دارند. «حسین قرایى مقدم» جامعه شناس وجود چنین شهروندانى را عامل مهمى در کند شدن روند توسعه یافتگى فرهنگى و پیشرفت جوامع شهرى ایران ، به ویژه تهران مى داند و در بخش دیگرى از سخنان خود مى گوید: «با گرایش گسترده روستاییان به زندگى در تهران طى دو دهه اخیر مشکلات زندگى در پایتخت براى هردو گروه شهروندان یعنى افراد تازه وارد و کسانى که سابقه طولانى تر شهرنشینى را دارند ، دشوار شده است و بخش عمده این دشواریها به دوش افرادى است که اصالتاً شهرى بودند و اکنون ناگزیر از زندگى و مراوده با افرادى هستند که از تفکر و اعتقادات مناسب زندگى روستایى و قبیله اى برخوردارند.»
چنانچه «قرایى مقدم» مى گوید: تقابل الگوهاى رفتارى مهاجران روستایى با الگوهاى پذیرفته شده شهرنشینان یک چالش تاریخى و طولانى مدت در همه کشورهاست اما این شکاف در کشورهاى در حال توسعه و در نتیجه افزایش تقاضا براى شهرنشینى و شکست سیاستهاى پیش بینى شده در کنترل مهاجرت، رو به افزایش است.
به رغم پایتختى تهران و اینکه باید حساسیتهاى بیشترى براى صیانت از ارزشهاى آن در حوزه هاى مختلف وجود داشته باشد، درگیرى مدیران و برنامه ریزان شهرى در حوزه هاى اقتصادى مانع از توجه آنها به حوزه هاى اجتماعى شهر شده و جامعه شناسان معتقدند در نتیجه این بى توجهى ها فرایند تغییر و تحولات در حوزه زندگى اجتماعى تهران حرکت خودبه خودى و مخرب یافته و در چنین شرایطى سیماى واقعى شهرنشینى در کلان شهر تهران بیش از هر چیز به شکل یک «کلان روستا» است.
چنانچه «مهاجرى» در این زمینه مى گوید: «نظام شهرى ایران و تهران از مدیریت شهرى کوتاه قامت، با عمق بینش کم و لحظه نگر برخوردار است و چنین مدیریتى نمى تواند براى مواجهه با پدیده ها و مسائل فراگیر اجتماعى تصمیم گیر و تصمیم ساز باشد. در نتیجه این کاستى گروه مهاجران که شهروندان اصلى تهران نیستند این مجال را یافته اند که فرهنگ زندگى روستایى را در همه عرصه ها به فرهنگ زندگى شهرنشینى تحمیل کند و به عبارت بهتر تأثیرپذیرى تهران از فرهنگ مهاجران، بیش از تأثیرپذیرى مهاجران از فرهنگ شهرنشینى بوده است.»
در خلال بى توجهى مدیران به تدوین استراتژى هاى حساب شده براى مدیریت حوزه هاى اجتماعى زندگى شهرى، تهران شتابان به سمت بى هویتى بیشتر گام برمى دارد و در این میان آنچه وصف رشدو بالندگى یافته، خرده فرهنگ هاى متعارضى است که مهاجران از جاى جاى کشور به تهران منتقل کرده اند.
«رسول خادم» ، رئیس کمیسیون فرهنگى ، اجتماعى و زیست شهرى شوراى اسلامى شهر تهران معتقد است: توجه به مسائل و چالشهاى موجود در زندگى اجتماعى تهران به شدت تحت تأثیر مسائل حوزه عمرانى قرار گرفته است.
«خادم» مى گوید: «نگاه ما به توسعه تهران، در توسعه عمرانى خلاصه شده و مهمترین نشانه این بى توجهى این است که در تهران هیچ سند و برنامه جامع و تعریف شده اى براى مدیریت مسائل حوزه اجتماعى وجود ندارد در حالى که براى توسعه بخش عمران چنین سند و برنامه راهبردى تدوین مى شود.»
ساکنان محله هاى دور و نزدیک براى زندگى در کلان شهر پر مسأله اى چون تهران به درستى جامعه پذیر نشده اند و در این میان به دلیل فقر فرهنگى بسیارى از طرحهاى مرتبط با دیگر حوزه ها در مرحله اجرا با معضل مواجه مى شوند هنوز مدیران شهرى از توجه به کاستى هاى بنیادین و خلأهاى موجود در زیرساختها غافلند و با سطحى نگرى سعى در حل و بهبود نماى شهرى دارند که بر متزلزل ترین پایه هاى فرهنگى و اجتماعى بنا شده است.
از دیدگاه جامعه شناسان آموزش الگوهاى رفتارى صحیح و فرهنگ شهروندى فرایند بلندمدت است که باید آموزش آن از دوران کودکى آغاز شود. با این همه بررسى هاى انجام شده در یک تحقیق دانشگاهى نشان مى دهد مؤلفان کتابها، در زندگى شهرى بیشتر به مقوله قوانین راهنمایى و رانندگى توجه دارند و تنها بخش محدودى از وظایف شهرداریها در حوزه نظافت و پاکیزگى و بهداشت شهرى در کتاب مقاطع مختلف به صورت پراکنده مورد توجه قرار گرفته است.
غفلت مدیران شهرى از توجه به زیرساختهاى اجتماعى و مسؤولیتى که در حوزه آگاه سازى شهروندان از حقوق شهروندى و آشنایى به فرهنگ زندگى در شهرهاى بزرگ دارند، در حالى ادامه مى یابد که رسانه هاى دیدارى و شنیدارى کشور نیز خواسته یا ناخواسته با ارائه الگوهاى رفتارى نامطلوب به شهروندان، بنیان هاى فرهنگى و اجتماعى زندگى شهرى را بیش از گذشته متزلزل مى کنند.
«قرایى مقدم» معتقد است: رسانه هاى دیدارى و شنیدارى که بیشترین تأثیر را در جامعه پذیر کردن افراد بر عهده دارند، در ایران نتوانسته اند نقش تأثیرگذارى در جامعه پذیر شدن شهروندان ایفا کنند بلکه در بسیارى از موارد در نهادینه کردن الگوهاى رفتارى متعلق به فرهنگ زندگى روستایى چون گفت وگو با صداى بلند، مصرف گرایى، بى توجهى به قوانین و رواج مصرف گرایى نقش بارزى داشته اند و به طور غیرمستقیم این الگوهاى رفتارى را تقویت کرده اند.
روستاییان شهرى شده نه در محله ها و گذرهاى تهران که در نهادها و دستگاههاى کوچک و بزرگ دولتى و خصوصى حضور فعال دارند و فرهنگ متعارضى با نیازهاى زندگى در یک کلان شهر را در محیط هاى بسته ادارى و گسترده تر از آن در جامعه اشاعه مى دهند. جامعه شناسان مى گویند در نبود برنامه هاى تعریف شده براى اصلاح الگوهاى رفتارى غلط در جامعه، این الگوها طى فرایندى ناخواسته به الگوهاى غالب رفتارى در شهر تبدیل مى شوند و این خود آغاز همه بحرانهاى اجتماعى است که امروز تهران و دیگر کلان شهرهاى ایران از آن رنج مى برد.
به نقل از اینجا