تفادص

 

یه موقعی زندگیم اونقدر بدون اتفاقات خاص بود که وقتی میومدم اینجا چیزی برای نوشتن نداشتم.

الان اونقدر پر از اتفاق شده که میام اینجا نمیدونم کدومش رو بنویسم.

به هر حال همه موارد رو که کنار بذارم دیروز کلی کلانتری شدم چون تصادف شدم... بعد بابا تو  کلانتری کلی دعوا کرد و بعد کلی آشتی کرد...

آخه آدما چرا دعوا می کنن که بعدش آشتی کنن....

جریان این بود:

بلافاصله بعد از تفادص به ۱۱۵ زنگ زدیم (‌ زدیم یعنی ۲ -۳ بار زنگ زده شد.) ۲۰ الی ۳۰ دقیقه بعد یه موتور آمیکو امداد اومد خانم پرایدی رو معاینه کرد.

اما قبل از اون یه جرثقیل اومده بود که ماشینارو ببره. همون راننده جرثقیل شماره راهنمایی منقطه دو رو بهمون داد که زنگ بزنیم افسر بیاد.

۳۵ تا ۴۵ دقیقه بعد از تصادف یه گشت کلانتری شهرک اومد و اولین کاری که کرد این بود که جرثقیل رو دک کرد و با گوشی من به یه جرثقیل که خودش صلاح میدونست زنگ زد.!!

بعد از یک ساعتی افسر اومد و یه کروکی کشید که خانم پرایدیه بهش اعتراض داشت. و چون علما گفتن تصادف جرحیه (‌ سر خانوم پرایدیه درد میکرد) قرار شد هر سه تا ماشین برن کلانتری که پرونده درست شه و بعد هر سه برن پارکینگ.

وسط داستان از شرکت زنگ زدن که کارا عقبه تو کجایی ؟!

حالا جالب اینکه تصادف اصلا به من ربطی نداشت دو تا دیگه زدن به هم گرد و خاکشون ماشین مارو هم نابود کرد.  افسره از راه نرسیده به یه دختره که راننده ۲۰۶ بود گفت: ؛ بازم که تویی ؛

بعد بابای من اومد و با اون پسره که مثلا مامور ۱۱۰ بود یه دعوایی کرد. بعد همه رفتیم کلانتری و بابا با چند نفر دیگه هم دعوا کرد.

یه کم توهین بازیو از این حرفا .. و بعدش هم آشتی بازی.

چقدر درد بزرگیه که آدمایی که تو زندگیشون کلی درد دارن و از خیلی جاها موندن میرن توی نیروی انتظامی خدمت می کنن.

 

از اون بدتر اینکه باید داستان رو برای شونصد نفر توضیح بدی...  اینو نوشتم که دیگه به کسی توضیح ندم.. خودتون بیاین اینجا رو بخونین.

نظرات 4 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:31 ق.ظ http://mahdisf.blogfa.com

ا خدا بد نده! اما حالا مثل اینکه داده البته بد که نه یه کمی فکر کن خودت میفهمی چقدر دوست داشته که تصادفیدی!! ا باورت نمیشه کتاب "As a man thinkth ؛ یا ترجمه اش رو بخون !!! اینم تبلیغات حتی تو این شرایط!!

خارج از شوخی من که نفهمیدم جریان چیه. یه کمی توضیح بده چی شده. البته فهمیدم که خانم پرایدی(اگه اشتباه نکنم اسمشه) تو جرثقیل نیرو انتظامی کار میکنه اما نفهمیدم خوب به تو چه؟؟؟ مگه خودت ماشین نداری میزنی به پراید مردم!! یه کمی چشمات رو درویش کن تا با ۳۵۰ تا سرعت از رو پراید . اونم پرای یه خانم که سرش درد میکنه رد نشی!!

خدا بد نداده... خودم بد دادم.... حتما می خونم... مرسی..

مهدی دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:32 ق.ظ http://mahdisf.blogfa.com

نظر قبلیه که میدونم تایید نمیشه.

دیدی جواب دادم.... تائید هم شد.

پرنده تنها دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:35 ق.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

D:
خدا رو شکر که به خیر گذشت .

ممنون از شما....

چشم تو چشم سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:06 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

همه ی اینا یه طرف ... باقیمانده ی ماشینت هم همون طرف !!!

می خوام بیمه اش کنم.. بعد ۳ سال...
من چقدر خارجی شدم... به همه نظرا پاسخ می دم .. حتی اگه ربطی نداشته باشه....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد