چشمامو رو هم میزارمو ... تو رو به یادم میارمو....

 

الان یکهفته است که من بصورت شبانه روزی یک کامپولوتر رو اینجوری کردم ......

نه ...... خداییش این چه زندگیه ؟...

با

بالاخره منم خوب میشم... نگران نباشید....

فقط باید یکم قرص زردامو بیشتر بخورم... شایدم قرمزارو.....

دلم برای مسافرت تنگ شده...

 

شش ماه اول امسال دوران خوبی بود...

گردنه حیران

 جوونیام...

 

جنگل 2000

سرعین

 اصفهان

اصفهان

 

اما تو شش ماهه دوم چه چیزا که آدم نمیبینه.....

توی این تهران خراب شده باید ماکسیما سوارای اینجوری را آدم تحمل کنه ...

یکی نیست بگه آخه تو که .....

حیف نیسان...

بابا درایور

 

مگذار که یاد مارا طعم تلخ این حقیقت ببرد....... این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود.