بالاخره...

بالاخره اومدم آپدیت کنم.
چند بار خواستم بیام ... اما چون میخواستم عکس هم بذارم هر دفعه یه مشکلی پیش میومد...
در واقع همونطوری که فکرشو میکردم دوران کنکور با اینکه حتی یک ربع ساعت زمان هم برام ارزش داشت اما الان کلی درگیر کارای مختلف شدم و زمانم محدود تره !!

قبلا نوشتم بازم مینویسم... که دوست خوب میتونه از هر چیزی تو دنیا بیشتر ارزش داشته باشه... چیزی که قیمت مالی نداره...
و دوران شش ماهه کنکورم توی سن ۲۵ سالگی هم تمدید دوستیای خوب قدیم بود و هم پیدا کردن دوستای جدید که شاید دنیا بیرزن...
برام کلی خاطره خوب شد.... و دورانی لذت بخش که حتی اگه توی امتحان قبول هم نشم... از گذروندن زمانش ابدا پشیمون نیستم.
آخه قراره همیشه از زندگیمون لذت ببریم.....و این یه قانونه....


و وظیفه است که به دوستای خوبی مثل سعید افتخار کنم و از بودنشون ازشون تشکر کنم......

 

 

و آخرین عکس که فعلا به جای اینجا میگذارمش دسکتاپ گوشیم که نوید آینده رو بهم میده

 

نظرات 6 + ارسال نظر
ستاره سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:57 ق.ظ http://shabemahtabi.blogsky.com

پس کو؟؟؟
ولی من علم غیب دارم ٬ می دونم چیه
D:

موفق باشی.. ما رو هم میبری باش دور بزنیم؟

سلام سلام...
جر زن...
حتما...

سعید سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:39 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

سلام ...

کاش واسه افرادی مثل من که تهرانشناسی ضعیفی دارن می نوشتی اینجا کجاس؟! نکنه همون کتابخونه پارک شهره که توصیفش می کردی؟

شادباشی جوون!

سلام...
کتاب خونه انیدشه... پایی پل سد خندان

هستم پیرمرد... خودت باشی...

سعید دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام داداش .... از لطفی که به من داری ممنونم .... ما تو این مدت یکم از بدهیهامون رو با اوسامون صاف کردیم ..... امیدوارم از تلاشمون نتیجه بگیریم البته نتیجه اصلی رو همین الان هم گرفتیم .... این جمله رو کاملا قبول دارم ...... "دورانی لذت بخش که حتی اگه توی امتحان قبول هم نشم... از گذروندن زمانش ابدا پشیمون نیستم." ..... همچین تجربه ای توی سن بیست و چند سالگی با تجربه کنکور دیپلم خیلی فرق داره و واقعا تجربیات خوبی رو به آدم منتقل میکنه

اووووچییییکتم.......

با همه این حرفا بازم ممنونتم......

هنوزم قراره لذت ببریم... مگه نه اوسا ؟؟؟؟

©م.م.© سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:20 ق.ظ

سلام دایی مهران،

نمی دونستم، حامد! نماز می خونه.

خوش باشی،
©م.م.©

سلام سلام...
خیلی چیزای دیگرم نمیدونی....

هستم .. خودت باشی...

محمد رضا سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 04:41 ب.ظ

سلام مهران..
بابت عکسم ممنون....
راستی کپی رایتش چی میشه؟ شکایت میکنم از دستت
خوش باشی

سلام سلام... خواهش...
نمنه.... کپی رایت ؟؟؟؟؟

هستم ... خودت خوش باشی....

پ ۵۳ سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:22 ب.ظ

چه عکسی جالبی آدم و یاد این میندازه که همه میدون اما هنوز من یک تشویق کنندم و سعی میکنم دویدن دیگران روم تاثیر نگذاره .....خوشحالم کی میدویی......

چه نظر جالبی... خدا کنه هیچ وقت جای تو نباشم دوست عزیز...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد