توی خودم بودم و به متن صحبتای مصاحبه ای که به خاطرش کت و شلوار پوشیده بودم فکر میکردم که یهو صدام کرد
آقا... آقا...ببخشید....
حدود ۳۵ سالش بود .... با ریش مشکی و لباس نامرتب....
معمولا تو این جور موارد بعد از چند تا تجربه ای که داشتم ... یا نشنیده میگیرم و یا یه پول کمی میدم....
گفت یه کمکی میکنی؟؟
این بار هم یه دویست تومانی که توی جیبم بود بهش دادم.
و چون هواسم نبود باهاش وارد گفتگو شدم...
با لحجه مشهدی گفت میخوام برگردم مشهد.... اومدم تهران همه پولم رو دادم دارو خریدم...( یه نایلون که توش چند تا قرص و شربت بود بهم نشون داد)
حالا اینجا گیر افتادم .... میشه برام از آژانس یه بلیط مشهد بخری..... بعد هم گفت اگه باور نمیکنی زنگ بزنم مشهد با زن و بچه ام صحبت کنی....تورو خدا من رو راهی کن برم... کمکم کن!!! ثواب داره....!!!
یه لحظه باورش کردم.... شاید منم یه روز لنگ یه بلیط بشم... ( یاد فیلم the game افتادم)
گفتم ببین..... من ۲ هزار تومان بیشتر توی جیبم ندارم ( واقعا نداشتم) اما خوب الان بیکارم ....( اتفاقا داشتم از مصاحبه ای که توش رد شده بودم بر میگشتم خونه)
بریم دم خونه ما ... هم پول ور میدارم.... هم با ماشین میبرمت ترمینال و سوار اتوبوست میکنم که بری...
دو سه قدم اومدیم پایین تر ... گفت خونتون کجاست... گفتم فلان جا.... نزدیکه ....با یه خط اتوبوس میریم....
واستاد....
گفت یعنی تا اونجا بریم........ آخه من تنگی نفس دارم....
گفتم پیاده که نمیریم...بعدم بهتر از اینه که توی خیابون واستی...
گفتش نه... ولش کن... نمیام... خودم یه کاریش میکنم....
اصرار کردم...
مگه نگفتی میخوای بری مشهد ... راهیت کنم بری....؟؟
گفت نه... یه جایی هم باید برم آخه... کار دارم!!!!
گفتم باشه ... پس لطف کن اون ۲۰۰ تومان رو بده چون من کلا ۲۲۰۰ تومان پول داشتم...
حالت جنگنده به خودش گرفت....
در مورد من چی فکر کردی ؟؟؟؟ داری اشتباه میکنی... خیلی کارت زشته....فکر کردی من گدام... به خاطر ۶ - ۷ هزار تومان پول بلیط دروغ میگم....؟؟؟
نگاش کردم...
۲۰۰ تومنی رو بهم داد... و از جیب دیگش یه سیگار در آورد و گذاشت گوشه لبش.....!!!
فاصله بین راست و دروغ فقط یه نگاهه
الان دارم می خندم ... می خندماااااااااااااااااا
نتیجه میگیریم تو این دوره زمونه ...
آدم باید کلاهشو....
مثل مهرانی جون.... سفت بچسبه
اگه نه میشه مثه اون دویست تومنیه...