بیا وقتی برای عشق هورا می کشد احساس
به روی اجتماع بغض حسرت گاز اشک آور بیندازیم
بیا با خود بیاندیشم اگر یک روز تمام جاده های عشق را بستند
اگر یک سال چندین فصل برف بی کسی بارید
اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد
اگر یک شب شقایق مرد تکلیف دل ما چیست؟
و من احساس سرخی می کنم چندی است
ومن از چند شبنم پیش در خوابم نزول عشق را دیدم
چرا برخی برای عشق دل هاشان نمی لرزد
چرا بعضی نمی دانند که این دنیا به تار موی یک عاشق نمی ارزد
چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است
و در این ذکر هم جای خدا خالی ست
و گویی میوه اخلاصشان کال است
چرا شغل شریف این عصر تجاری ست
چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است
و در این ذکر هم جای خدا خالی ست
خیلی وقت بود وبلاگت سر نزده بودم
مثل اینکه خودت هم زیاد بهش سر نمیزنی؟!
سلام مهرانی. خوفی؟ پیجم رو برگردوندم...lol... پس تو هم دیگه زیاد اینجا نمینویسی!!! پیش رستم مینویسی؟! lol
سلام فامیل قدیمی...
فقط میتونم بگم عالی بود.نمیدونم چی بگم.انگار درد همه یکیه
سلام وبلاگ زیبایی دارید
از خواندن شعر زیبا و متفاوت شما لذت بردم برایتان بهترینها را آرزو می کنم