مهرانی

عناوین یادداشت‌ها

  • سیاسی بلاگ دات کام... بیاین باما باشین. جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 18:12
    فکر کنم کل داستان همایش وبلاگ نویسان جوان رو که پنجشنبه عصر توی باشگاه وبلاگنویسان ( سر کردستان توی پارک گلها) برگزار شده بود توی عنوان پست نوشتم. یه آقا خفنه بود که بهش میگفتن دکتر... بوترابی نامی که میگفتن مدیر پرشینبلاگه.... از اونایی که خیلی حس مدرنیته بودن بهش دست داده و در عین حال دوست داره که ارزشهای انقلابی و...
  • عکسای اوان جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1385 08:29
    اینم از عکسای دریاچه اوان که روزای آخر تیرماه رفتیم و توی پست اول مرداد دربارش نوشتم. چه عکس بازاری شده وبلاگم...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1385 08:58
    The Ten Most Dangerous Mistakes YOU Probably Make With Women - And What To Do About It By David DeAngelo MISTAKE #1: Being Too Much Of A "Nice Guy" Have you ever noticed that the really attractive women never seem to be attracted “nice” guys? Of course you have. Just like me, I'm sure you've had attractive female...
  • پرواز چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1385 15:48
    در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد. و ... هستند کسانی که اندک دارند و همه را می بخشند ، این کسان به زندگی وبرکت باور دارند ودستشان تهی نمی گردد . جبران خلیل جبران
  • دریاچه گهر دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1385 12:20
    تصمیم گرفتم توی این پست چک لیست سفر رو که همیشه استفاده میکنم اینجا بنویسم تا براحتی قابل ارجاع باشه.... مسلما این برای سفرهای حرفه ای نیست اما برای سفرهای تفریحی چند روزه به نظر میاد که کامل باشه. و خیلی از موارد برای بعضی از سفر ها لازم نیست و حذف میشه. لیوان کبریت چسب زخم گاز استریل بتادین دستمال کاغذی دستمال مرطوب...
  • شهرضا شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 18:22
    ۳ تا چراغ قرمز. ۸ تا پمپ بنزین. ۲ تا کوه ۱ امام زاده .... شغل اکثر ساکنانش رانندگیه... زندگی راحت... خیلی راحت تر از تهران ... یه رفیق جدید که کلی مرام داره...خیلی بیشتر از رفیقای تهرانی!!!! قلیون برازجانی... یا یه همچین چیزی و من و یه فقره FH 12 که با کفش نمیشد بری بالا... و یه فقره scania که حالشونو بردم...........
  • دلهای بزرگ توی یه خونه کوچیک.... پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 00:38
    امشب با آدمایی برخورد کردم که از مال دنیا چیز زیادی سهم نداشتن اما بقدری بخشنده بودن که من واقعا شرمنده شدم. ای کاش همیشه بتونم چه دارا باشم و چه ندار... دل بزرگی داشته باشم. دل بزرگ خیلی مهمه ... خیلی مهمتر از اینکه تو از مال دنیا چیزی داری یا نه.... حرفش رو زیاد میزنیم.... میزنم.... اما در عمل..............
  • و اما... یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 08:15
    بعد از اصرار و التماس و تماس های مکرر برو بچز مصمم شدم که یه آپ خوشگل بیاپم. خوب درگیری اصلی توی اول تیرماه امتحانات بود و کمپی که خونه میثم و فرهاد بود..... اینم عکساش: اونی که زیر دستشه قلم کاغذ نیست... ساندویچه.... این ریش و اون شلوارک.... و البته خیلی هم دعا کردیم و به درگاه حق آویزون شدیم... بعد که خیالمون راحت...
  • This is how business is done!! چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 13:28
    Father: I want you to marry a girl of my choice Son: "I will choose my own bride!" Father: "But the girl is Bill Gates's daughter." Son: "Well, in that case...ok" Next Father approaches Bill Gates. Father: "I have a husband for your daughter." Bill Gates: "But my daughter is too young to marry!" Father: "But this...
  • بازم آزادم... چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1385 21:21
    سلام .. من از کارم استعفا دادم... بیشتر از اینکه دلیلش رو بدونم .. یه حس درونی بود که باید این کار رو میکردم.. یه چیزایی کمکم کردن.. مثل بدقولی های کارفرما .. مثل درسای خودم.. و و و .... اما الان خوشحالم که دیگه نه مسئول سفارشات خارجی و نه مدیر کل سفارشات و توزیع ( با حفظ سمت ) .... هچکدومش نیستم.... فقط آدمی هستم که...
  • تنها با خودم.... دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 22:59
    داشتم مطالب دو - سه سال قبل رو نگاه می کردم... دیدم شرایطم هیچ فرقی نکرده ..... مثل همه سالهای اخیر نزدیک امتحانا... یه رئیس که فکر میکنه خیلی حالیشه... ازش طلب داری ..اما به روی خودش هم نمیاره... خودم که الکی برای انجام کاری که مال خودم نیست.... استرس دارم..... مادرم که میگه چرا میری سرکار... نه پول درست و حسابی می...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 14:22
    hide-n-seek. Unfortunately Einstein is the one who has the den. He is supposed to count up to 100 and then start searching. Everyone starts hiding except Newton . Newton just draws a square of 1 meter on the ground and stands in it right in front of Einstein. Einstein's counting: 1,2,3....97,98,99,100. He opens his...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 12:37
    من یه چیزی نوشتم .. جدی نگیرین....
  • دلم گرفته آسمون.... نمیتونم گریه کنم.... چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1385 16:02
    توی فرهنگ آموزشیه مسخره مون از بچگی بهم یاد دادن که اگه از شرایط ناراضی بودم : ؛ ناشکر نباشم؛ و فکر کنم که شرایط میتونست خیلی بدتر از اینی که هست باشه.... این باعث شده که زیاد اهل شکایت نباشم..... اما با این وجود اوناییکه خدا رو میبینن .... اگه دیدنش بهش بگن خیلی نامرده... و خیلی بی...
  • آران و بیدگل - کاروانسرا و دریاچه نمک مرنجاب سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 11:08
    پنج شنبه و جمعه این هفته با اکیپ کهبد رفته بودم کویر... عالی بود.... و بقیه عکس ها یکی می گفت: همیشه در بچگی دخترها عاشق عروسک ها هستند وپسرها عاشق مردان غول پیکر ولی نمیدانم چه حکمتی است که وقتی بزرگ میشوند دخترها عاشق مردان غول پیکر میشوند وپسرها عاشق عروسک ها چیه چیزااااا......
  • دلم گرفته آسمون... شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1385 08:33
    بعضی وقتا امید تنها و تمام اون چیزیه که داری.... خیلی ناراحتم که اینجا رو کم آپدیت می کنم. نوشتن یه رزومه درست و حسابی همیشه یکی از اون چیزاییه که من عقبش انداختم... نه برای ارائه به جایی برای استخدام ... که امیدوارم هرگز تو زندگیم پیش نیاد... بلکه برای دیدن خودم از وقتی خودم رو شناختم توی چند تا برگه .. اونوقت ببینم...
  • ارشد... یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1385 22:43
    چه شب خوبیه.... علی رغم اینکه توی ارشد مجاز به انتخاب رشته نشدم.... اما یکی از بهترین دوستام توی مدیریت رتبه ۲۲ و توی مدیریت اجرایی رتبه اش ۴ شده.... از طرف دیگه برای خودم هم توی کارام امشب به قول معروف یه گشایشی باز شده... برای همه ی دوستای خوبم آرزوی موفقیت دارم...
  • بابای دارای من... شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 09:32
    باورم نمیشه که یکماه از سال جدید گذشته..... این دو هفته بعد از تعطیلات برام مثل دو ماه گذشت.... احساس می کنم که خیلی خسته ام... کتاب نصایح بابای دارا هم به بازار عرضه شد.... این کتاب فوق العاده است... با اینکه تا حالا بارها خوندمش هر بار که میخونم چیزای جدیدی رو متوجه میشم... مثل دیگشنری میمونه ... در حالی که همیشه...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 4 فروردین‌ماه سال 1385 07:11
    اونچه رو که دوست داری بدست بیاور... وگرنه مجبور میشی اونچیزی رو که بدست میاری دوست داشته باشی. شکسپیر
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1385 14:57
    تولد عید شما مبارک...
  • چهارشنبه سوری چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 11:44
    بالاخره این دوتا کتابای ما قبل از سال جدید در اومد ، کاری که از آخرای تابستون شروع شده بود. این از کتاب نصایح بابای دارا که خوندنش رو به همه دوستام توصیه می کنم. درباره این کتاب: این کتاب که 25 سپتامیر 2005 (3 مهر ماه 84) در جهان به بازار آمد در واقع از جهات بسیاری جلد سوم کتاب بابای دارا، بابای ندار است. کتابی که به...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1384 12:47
    If you can Dream it, you can do it Walt Disney
  • یادگاری رو تنه درختم.... یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 22:04
    اینجا مینویسم تا برای خودم ثبت کنم که منم و یه لبخند و یه قطره اشک. با همّه ی آرزوهای کوچیک و بزرگم....
  • چرا باید به ایران افتخار کنیم ؟ یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 09:29
    آیا میدانید : اولین مردمانی که سیستم اگو یا فاضلاب را جهت تخلیه آب شهری به بیرون از شهر اختراع کرد ایرانیان بودند . آیا میدانید : اولین مردمانی که اسب را به جهان هدیه کردند ایرانیان بودند . آیا میدانید : اولین مردمانی که حیوانات خانگی را تربیت کردند و جهت بهره مندی از آنان استفاده کردند ایرانیان بودند . آیا میدانید :...
  • یاد ایام... شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1384 10:49
    ۵ شنبه بعد از تقریبا یکسال یه حالی به تعمیرگاه پژو دادم صبح رفتم تعمیرگاه و لباس کارم رو هم با خودم بردم.. و گفتم اومدم هم ماشین خودم رو یه سرویس کنم و هم تا عصر اینجا کمک کنم... ماشین خودمون که کار خاصی نداشت فقط یه چهار چرخ بود که چک شد و یه روغن موتور و فیلترش بود که باید عوض میشد. چهار چرخ رو که خودم چک کردم.....
  • باور کنید... سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 15:07
    باور کنید ، نیروی آدمی ، بی کران است. باور کنید ،هیچ کاری از اراده آدمی خارج نیست باور کنید ،که از عشق آفریده شده اید ، پس عشق را بیافرینید. باور کنید ،خورشید به خاطر شما ، طلوع می کند. باور کنید ،خدا هیچگاه از بندگانش ناامید نمی شود ولی بندگان او چرا! باور کنید ، لایق بودن هستید. باور کنید ، که اکنون مهم ترین لحظه...
  • اوه اوه ... چه خارجی دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 11:23
    دیروز از سر کردستان ( تقاطع نیایش) تا آخرش ( تقاطع گمنام) رو با دنده خلاص اومدم.. تو بلدی از این کارا بکنی ؟... تازشم.. ترم قبل مشروط شدم.... مگه چیه ؟.... از ۱۲ واحد همش ۶ تاشو افتادم... دیگه همین... فعلا برین خونتون شلوغ هم نکنین....
  • about me سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 12:01
    من به سه علت ممکنه که یک کار رو که زمانی از عمرم رو تلف میکنه اما لذتی از انجامش نمیبرم انجام بدم. ۱ - پول ۲- با انجامش چیز جدیدی یاد بگیرم. ۳- به خاطر یه نفر که دوستش دارم.. یه دوست یا یه عزیزی..
  • آگهی استخدام. دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1384 09:45
    احتیاج به مشورت دارم ولی هیچ کس رو ندارم که کاملا بی طرف و دارای توانایی دادن یک مشورت خوب باشه........
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1384 07:24
    چندمین باره که لاگین میکنم یه چیزی بنویسم.... اما نوشتنم نمیاد.....