لغت نامه مهندسین در جلسات (۲)

۱۲. تحویل پروژه براى فصل آخر سال آینده پیش بینى شده است. یعنى: که تا آن زمان ما مى توانیم مقصر تاخیر در اجراى پروژه را کسى از میان تیم کارفرما پیدا کنیم!

۱۳.  روى چند انتخاب بطور همزمان در حال کار هستیم. یعنى: هنوز تصمیم نگرفته ایم چه کنیم!

۱۴.  تا چند دقیقه دیگر به این موضوع مى رسیم. یعنى: فراموشش کنید، الان به اندازه کافى مشکل داریم!

۱۵.  حالا ما آماده ایم صحبتهاى شما را بشنویم. یعنى: شما هر چه مى خواهید صحبت کنید که البته تاثیرى در کارى که ما انجام خواهیم داد ندارد!

۱۶.  بعلت اهمیت تئورى و عملى این موضوع...... یعنى: بعلت علاقه من به این موضوع!

۱۷. سه نمونه جهت مطالعه شما انتخاب شده و آورده شده اند. یعنى: طبیعتا بقیه نمونه ها واجد مشخصاتى که شما باید بعد از مطالعه به آن برسید،‌ نبوده اند!

۱۸.  بقیه نتایج در گزارش بعدى ارائه مى شود. یعنى: بقیه نتایج را تا فشار نیاورید نخواهیم داد!

۱۹.  ثابت شده که .... یعنى: من فکر مى کنم که .....!

۲۰.  این صحبت شما تا اندازه اى صحیح است. یعنى:از نظر من صحبت شما مطلقا غلط است!

۲۱.  در این مورد طبق استاندارد عمل خواهیم کرد. یعنى: ازجزئیات کار اصلا اطلاع ندارید!

لغت نامه مهندسین در جلسات

      ۱.      این بستگى دارد به ...... یعنى: جواب سوال شما را نمى دانم!

۲.      این موضوع پس از روزها تحقیق و بررسى فهمیده شد. یعنى: این موضوع را بطور تصادفى فهمیدم!

۳.      نحوه عمل دستگاه بسیار جالب است. یعنى: دستگاه کار مى کند و این براى ما تعجب انگیز است!

۴.      کاملا انجام شده یعنى: راجع به 10 درصد کار تنها برنامه ریزى شده !

۵.      ما تصحیحاتى روى سیستم انجام دادیم تا آن را ارتقا دهیم. یعنى: تمام طراحى ما اشتباه بوده و ما از اول شروع کرده ایم!

۶.      پروژه بدلیل بعضى مشکلات دیده نشده، کمى از برنامه ریزى عقب است. یعنى: تاکنون روى پروژه دیگرى کار مى کردیم!

۷.      ما پیشگویى مى کنیم..... یعنى: 90 درصد احتمال خطا مى رود!

۸.      این موضوع در مدارک علمى تعریف نشده. یعنى: تاکنون کسى از اعضا تیم پروژه به این موضوع فکر نکرده است!

۹.      پروژه طورى طراحى شده که کاملا سیستم بدون نقص کار مى کند. یعنى: هرگونه مشکلات بعدى ناشى از عملکرد غلط اپراتورها ست!

۱۰.  تمام انتخاب اولیه به کنار گذاشته شد. یعنى: تنها فردى که این موضوع را مى فهمید از تیم خارج شده است!

۱۱.  کل کوشش ما براى اینست که مشترى راضى شود. یعنى: ما آنقدر از زمان بندى عقبیم که هر چه که به مشترى بدهیم راضى مى شود!

-----------------ادامه دارد.

عشق و دیوانگی

در زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشربه زمین نرسیده بود،فضیلت ها وتباهی ها
در همه جا شناور بودند،آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.روزی همه فضایل وتباهی ها
دور هم حمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه.ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت:"بیایید یک
بازی بکنیم مثلا قایم باشک"همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا فریاد زد من
چشم می گذارم من چشم می گذارم.و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی
بگردد همه قبول کردند او چشم بگذارد و به دنبالِ آنها بگردد.
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به شمردن..یک..دو..سه..
همه رفتند تا همه جایی پنهان شوند!
لطافت خود را به شاخِ ماه آویزان کرد.
خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد.
اصالت در میانِ ابرها مخفی گشت.
هوس به مرکزِ زمین رفت.
طمع داخلِ کیسه ای که خودش دوخته بود مخفی شد.
و دیوانگی مشغولِ شمردن بود،هفتاد و نه...هشتاد..هشتاد ویک همه پنهان شده بودند به
جز عشق که همواره مردد بود و نمی توانست تصمیم بگیرد.و جای تعجب هم نیست چون همه
می دانیم پنهان کردنِ عشق مشکل است. در همین حال دیوانگی به پایانِ شمارش میرسید.
نودوپنج..نودوشش..نودوهفت.هنگامی که دیوانگی به صد رسید عشق پرید و در بینِ یک بوته
گلِ رز پنهان شد.دیوانگی فریاد زد دارم میام.و اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی
بود،زیرا تنبلی،تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخِ ماه
آویزان بود.
دروغ تهِ دریاچه،هوس در مرکزِ زمین ،یکی یکی همه را پیدا کرد به جز عشق.او از
یافتنِ عشق،ناامید شده بود.
حسادت در گوشهایش زمزمه کرد،تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او پشتِ بوته گل رز است.
دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از دزخت کند و با شدت و هیجانِ زیاد آن را در بوته گلِ
رز فرو کرد و دوباره و دوباره تا با صدایِ ناله ای متوقف شد.عشق از پشتِ بوته بیرون
آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده بود و از میانِ انگشتانش قطراتِ خون بیرون می
زد.شاخه ها به چشمانِ عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند.او کور شده
بود.
دیوانگی گفت:"من چه کردم من چه کردم،چگونه می توانم تو را درمان کنم.عشق پاسخ داد:
"تو نمی توانی مرا درمان کنی اما اگر می خواهی کاری بکنی،راهنمایِ من شو."
و اینگونه است که از آن روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره در کنارِ اوست

سلام سلام


دل بی روح جنس آهنت را دوست دارم...... خطوط در هم پیراهنت را دوست دارم.....
نگاه با همه بیگانه ات را دوست دارم......غرور سرکش دیوانه ات را دوست دارم......

پس از تو رنگ گلها هم دروغ است.......پس از تو روزگارم بی فروغ است....
 که میگوید پس از تو زنده هستم.....دروغ است . هرکه میگوید دروغ است

ای ستاره بی تو من تاریکم......بی تو من به انتها نزدیکم......
شعر من از عشق تو نام گرفت.......این همه غم از تو الهام گرفت.....
وای چه کردم من .... چه بود تقصیرم.....که چنین بود بعد تو تقدیرم........
 تو نخواستی که من و تو ما باشیم...... سرنوشت این بود که تنها باشیم......

● بهترین تعریف سرمایه داری، حکومت و سیاست

پسر کوچولو از باباش می پرسه:
- ممکنه برام کمی از سیاست بگی؟ مشق شب من در این مورد هست.
باباش پس از تفکری کوتاه می‌گه:
- خب، ببین، فکر میکنم بهترین راه برای توضیح اینه که با مثالی در مورد خانواده خودمون مسئله را حالیت کنم.
من سرمایه دارم چون نون بیار خانواده‌ام
مامانت دولت است چون همه چیز زیر نظر اوست
کلفت ما طبقه‌ی کارگر است چون برای ما کار می‌کند
خود تو همون خلق یا مردمی و برادر کوچیکت هم نسل آینده است.
امیدوارم این مثال در فهم سیاست و حکومت به تو کمک کنه، ‌فکراتو بکن، فردا نظرتو بهم بگو.

پسرک نصف شب از صدای گریه‌ی برادرش از خواب می‌پره. وقتی میره
سراغش می‌بینه که جاش‌رو حسابی کثیف کرده.
میره به اتاق خواب بابا و مامانش بهشون خبر بده، می‌بینه که جای باباش خالیه، مامانش‌رو صدا می‌زنه
مامانش چون بیدار نمی‌شه میره طرف اتاق خواب کلفتشون،‌اونجا می‌بینه که باباش
 مشغول به کار.
نا‌امید بر می‌گرده توی جاش و می‌خوابه
فرداش سر صبحانه باباش ازش می‌پرسه:
- خب راجع به سیاست و حکومت فکر کردی؟ حالا می‌دونی اینا چی هستن؟
پسرک می‌گه:
- آره دیشب نصفه شب خوب فهمیدم سیاست و حکومت چی‌اند.
باباش می‌گه:
- آفرین پسرم،‌ بگو ببینم چی فهمیدی
پسرک می‌گه:
فهمیدم که در حالی که سرمایه دار داره طبقه‌ی کارگر را می....د،
دولت در خواب خوشه و محلی به مردم نمی‌ذاره،‌ اونم در حالی که نسل آینده
داره در گه دست و پا می‌زنه