آبشار خور. اول جاده چالوس
با یه اکیپ عالی ... و یکی از بهترین سفرای یک روزه ای که رفتم.
خیلی خوش گذشت.
حتما برین .... و اگه رفتین وسط هفته خیلی خوش میگذره.
وقتی که دو سه متر زیر زمین داخل قبر تاریک و نمور داری رو به قبله میخوابونیش و کفن رو از روی صورتش بر می داری تا زیر سرش خاک بریزی... به کمک همون یه ذره نور خورشید .... با تمام وجودت چشم میشی تا کوچکترین حرکتی رو ازش ببینی و اونوقت با تمام وجود صدا بشی و داد بزنی که زنده است.... شما اشتباه کردین... زنده است....
اما هیچ حرکتی نیست.....
شنبه ۲۵ ام سالگرد فوت مادربزرگم برگزار میشه... پارسال خیلی دلم میخواست در بارش بنویسم اما چون داییم یعنی پسر آخر مادربزرگم خارج از ایران و از قضیه بی خبر بود.. نمیتونستم ....و الان یک سال گذشته....
خدا بیامرزدش....
آبی تر از آنیم که دلتنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم
اروپا .... آمریکا ... استرالیا.. اقامت... تریپ هرچی بخواین براتون ردیف میکنم... البته خودمم نمیدونم چطوری .. ولی ردیف میشه دیگه...
امروز سر یه کلاسی با استاده بحث این بود که ایرانی ها همشون چند لایه نقاب به صورتشون دارن. با استاد یه لایه با خانواده یه لایه با دوست دختر یا پسر یه لایه با فامیل یه لایه..... ( ای بازیگر گریه نکن.... )
و یکی اگه خیلی کارش درست باشه حداقل دیگه دو لایه رو داره ... خداییش داره دیگه .. نداره ؟
داشتم فکر میکردم که این محیط وبلاگ اگه یه ذره به خودت حال بدی و هر چی دلت میخواد توش بنویسی توانایی اینو داره که این لایه هارو یکی کنه. یعنی مجبورت به این قضیه میکنه... و یه چیزایی توی این یکی شدن هست که وقتی تجربه اشون میکنی... میبینی که چقدر لذت بخشن....
به شرطی که
۱- آدرسشو به همه بدی. کسیو سانسور نکنی.
۲- یه وبلاگ مخفی دیگه نداشته باشی.. و همه چیزو همینجا بنویسی....
اول یه خبر خوب بدم درباره قبولی بچه های CATC توی کنکور فوق....
فرهاد علی نژاد مکانیک بدنه خودرو خواجه نصیر.
میثم اسماعیلی امیرکبیر
و یه خبر جالب اینکه MBA دانشگاه شاهرود امسال همش ۴ نفر میگرفته که دو تا از بچه های ما یعنی محسن عینی و صابر صیادی اونجا قبول شدن.
به نقل از خبرگزاری فرهاد.
و این لینکهارو محسن خان منصوری فرستاده برام....
بابیلون 6 با کرک کامل حتی زمان اتصال به شبکه جهانی