-
تاسیس دانشگاه تهران (ویکی پدیا)
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1387 16:04
فکر تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۰۵ خورشیدی توسط دکتر سنک نماینده مجلس نخستین بار پدیدار شد. در نامه ای به وزیر معارف درباره اقدام به تاسیس دانشگاه، دکتر تدین پاسخ داد: راجع به اونیورسیته که آن را میتوانیم دارالعلوم بگوییم کمال علاقه را دارم و مشغول تهیه لوازم مقدمات آن هستم. نظر من این است که در یک فضای وسیعی که شاید...
-
بابا دانشمند....
دوشنبه 4 آذرماه سال 1387 07:14
عجب بساطی شده ها... صبح اولین نفر میام توی کتابخونه... شب هم ساعت ده و نیم میرم بیرون. یکی نیست بگه آخه بابا دانشمند... درس خون... پاشو برو شمال... سفر...جاده...کباب.. سرکاریما....!!!
-
بهشت و جهنم
یکشنبه 3 آذرماه سال 1387 22:11
مردی در عالم رؤیا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای روشن و تاریک راه می رفت . مرد جلو رفت و از فرشته پرسید : این مشعل و سطل آب را کجا می بری؟" فرشته جواب داد:" می خواهم با این مشعل ، بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب ، آتش های جهنم را خاموش کنم ،آن وقت ببینم چه...
-
تعلیق
شنبه 2 آذرماه سال 1387 10:21
اواسط پاییز بود. همه چیز در دل من، یک نقطه آخر جمله شده بود. نقطه پایان خط احساس خاصی را به آدم القاء می کند. این که باید خط یا جمله ی بعدی را شروع کنید و خط یا جمله ی قبل تمام شده است، آن قدر که تمام شدن خط یا جمله ی قبل پر رنگ و واضح تر است، شروع شدن خط یا جمله ی قبل تاثیر گذار نیست... ممکن است بعد از این نقطه جمله...
-
خردل
سهشنبه 28 آبانماه سال 1387 14:38
آورده اند که در کنفرانس تهران روزی چرچیل، روزولت و استالین بعد از میتینگهای پی در پی آن روز تاریخی! برای خوردن شام با هم نشسته بودند. در کنار میز یکی از سگهای چرچیل ساکت نشسته بود و به آنها نگاه میکرد، چرچیل خطاب به همرهانش گفت؛ چطوری میشه از این خردل تند به این سگ داد؟ روزولت گفت من بلدم و مقداری گوشت برید و خردل...
-
الکی.
دوشنبه 27 آبانماه سال 1387 07:55
این روزا .... همش وقت کم میارم... آخرش هم به هیچ کاری نمیرسم.
-
نارنگی چینی
سهشنبه 21 آبانماه سال 1387 07:54
چقدر خوب و آرامش بخشه نارنگی چیدن...
-
قاطی
یکشنبه 19 آبانماه سال 1387 07:51
این روزا قاطیم....بد.
-
منطقه جفرافیایی
چهارشنبه 15 آبانماه سال 1387 15:28
این مطلب رو دیروز از یکی از دوستانم گرفتم نمی دونم نویسنده اش کیه ولی هر کی هست خیلی باحاله. یکم متنش مودبانه نیست, اما اونقدر خلاقانه هست که دلم نیومد دیگران رو از خوندنش محروم کنم. پیشنهاد میکنم مطلب رو کامل و باحوصله بخونید. ------------------------------------- "گا" نام دهکده ای بوده است واقع در دامنه ی...
-
اداری
شنبه 11 آبانماه سال 1387 07:39
-
تدی
یکشنبه 5 آبانماه سال 1387 08:02
در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى...
-
سینما
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1387 07:59
فیلم هایی که این چند وقته روی پرده هستن فیلمای خوبین... آواز گنجشک ها رو چند وقت پیش دیدم که خیلی قشنگ بود... سه زن رو هم تازه دیدم که فوق العاده بود... با کلی حرف برای گفتن...
-
من اگه خدا بودم
سهشنبه 30 مهرماه سال 1387 11:24
من اگه خدا بودم وقتی شیطان در برابر انسان سجده نکرد خشتکش رو در میاوردم و از بارگاه بیرونش میکردم! چه معنی داره شیطان به حرف خدا گوش نکنه! وقتی میخواستم پیغمبر برای خلق تعیین کنم از ۱۲۴۰۰۰پیغمبر ۶۲۰۰۰ نفرش رو از زنان منسوب میکردم تا عدالت رعایت بشه! کمی سلیقه به خرج میدادم و بجای اینکه خونه خودم رودر صحرای خشک و بی اب...
-
داستانی از ایتالو کالوینو، نویسنده ی معاصر ایتالیایی
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1387 07:28
سرزمینی بود که همه ی مردمش دزد بودند.شب ها هر کسی شاکلید و چراغ دستی دزدانش را بر می داشت و می رفت به دزدی خانه ی همسایه اش. در سپیده ی سحر باز می گشت، به این انتظار که خانه ی خودش هم غارت شده باشد. و چنین بود که رابطه ی همه با هم خوب بود و کسی هم از قاعده نافرمانی نمی کرد. این از آن می دزدید و آن از دیگری و همین طور...
-
سنگ فرش هر خیابان از طلاست
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 08:04
واقعا خطرى بالاتر از این در جهان وجود ندارد که ما بجاى صفت پسندیده ی خوشبینى، بدبینى یعنى متضاد آن را انتخاب کنیم. من هرگز از «خوشبینى» دست نکشیده ام، وقتى به واقعیات می نگرم، همواره فکر می کنم، شرایط بحرانى و لحظات خطرناک، بسیار زود گذرند. اگر تاجرى دچار بدبینى شود، لحظه ی پایان رشد و پیشرفت او فرارسیده است. وقتى...
-
چند جمله
دوشنبه 22 مهرماه سال 1387 07:35
کنفسیوس: برای هر کس سه راه وجود دارد. راه اول، از اندیشه می گذرد. این والاترین راه است. راه دوم، از تقلید می گذرد. این آسان ترین راه است. راه سوم، از تجربه می گذرد. این تلخ ترین راه است دلی که از بی کسی غمگین است ، هر کسی را می تواند تحمل کند. - دکتر علی شریعتی دکتر شریعتی :«کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس...
-
خانه کوچک ما
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1387 09:53
این عکسی است که فضاپیمای وویجر از زمین گرفته است. عکسی که زمین را در فضای بیکران نشان می دهد. کارل ساگان فضانورد آمریکایی کتابی با همین عنوان نوشته است. در قسمتی از این کتاب می خوانیم دوباره به این نقطه نگاه کنید. همین جاست. خانه اینجاست. ما اینجاییم. تمام کسانی که دوستشان دارید٬ تمام کسانی که می شناسید٬ تمام کسانی که...
-
ترافیک
دوشنبه 15 مهرماه سال 1387 06:53
ما نسلی هستیم که همش توی ترافیکه... از ترافیک صف نونوایی و ترافیک خیابون گرفته تا ترافیک کنکور و کار و .... و از قدیم اصطلاح صبح زود و قبل از طلوغ خورشید از خونه بیرون زدن رایج بوده... وقتی صبح زود از خونه بیرون میزنی... در ازای از دست دادن یکی دو ساعت خواب ناز که میشه ظهر با ده دقیقه قیلوله جبرانش کرد.... از عدم...
-
کرگدن و دم جنبانک
سهشنبه 9 مهرماه سال 1387 11:30
کرگدن گفت:نه ,امکان ندارد.کرگدنها نمی توانند با کسی دوست بشوند. دم جنبانک گفت:اما پشت تو می خارد.لای چینهای پوستت پر از حشره های ریز است یکی باید پشت تو را بخاراند.یکی باید حشره های تو را بردارد. کرگدن گفت: اما من نمی توانم با کسی دوست شوم.پوست من خیلی کلفت است.همه به من می گویند پوست کلفت. دم جنبانک گفت:اما دوست...
-
همیشه کسانى که خدمت میکنند را به یاد داشته باشید
دوشنبه 8 مهرماه سال 1387 10:07
در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ سالهاى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت. - پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟ - خدمتکار گفت: ٥٠ سنت پسر کوچک دستش را در جیبش کرد، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد. بعد پرسید: - بستنى خالى چند است؟ خدمتکار با توجه به...
-
خَره تو کی مِخی کاسب بری!
سهشنبه 2 مهرماه سال 1387 13:51
او قِدیما تابستون که مِشُد اگه تجدیدی نداشتُم زود یک کاسبی رامِنداختُم! یا با کاغذ رنگی و لوخ و سوزن میخی فرفرک درست مِکردُم تو خیابون به بچه ها مِفروختُم یا یک جعبه مِذاشتُم جلوم گندم شادانه؛ ارد نخودچیُ ازی ات و اشغالا مِفروختُم! گاهی هم سینی مِسی گرد ره ورمِداشتُم مرفتُم چارراه عامِل فالی پزی دوسه تا فال مِخریدُم...
-
امیرکبیر
شنبه 30 شهریورماه سال 1387 11:06
سال 1264 قمرى، نخستین برنامهى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبلهکوبى مىکردند. اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمىخواهند واکسن بزنند. بهویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که...
-
یک داستان واقعی
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1387 12:33
ما متاهل شدیم.... مبارکمان باشه! ---------------------------------- این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده. شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود....
-
راز بی اخلاقی مسلمانان
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1387 13:15
و 'خواجه نصیر الدین ' دانشمند یگانه ی روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن حقیر می نماید و آن این است : در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت...
-
شرایط ازدواج
پنجشنبه 21 شهریورماه سال 1387 10:29
برگرفته از: صابری، کیومرث. "شرایط ازدواج" توفیق ماهانه، دوره هشتم، شماره ششم (سال1348 ) از اداره که خارج شدم، برف دانه دانه شروع به باریدن کرد. به پیاده رو که رسیدم زمین،درست و حسابی سفید شده بود. یقه پالتویم را بالا زدم و راست دماغم را گرفتم و رفتم. هنوز خیلی از زمستان باقی بود. با خود فکر کردم که اگر سرما...
-
عادیه جانم!!!!
سهشنبه 19 شهریورماه سال 1387 13:46
شنبه این هفته ساعت ۴ ماشین رو جلو در دانشکده پارک کردم و رفتم تو ... ساعت یکربع به ۶ اومدم بیرون و هرچی استارت زدم دیدم ماشین روشن نمیشه! دیدم درب کاپوت بازشده.... بعله.....کاپوت رو زدم بالا و دیدم باطری ماشین رو بردن!!!! تا اینجا یه طرف.. از اون باحال تر وقتی بود که تصمیم گرفتم ماشین بیارم توی دانشگاه... و نظرات...
-
مراقبت
شنبه 16 شهریورماه سال 1387 16:06
خوشبختی به کسانی روی می آورد که برای خوشبخت کردن دیگران می کوشند. هوس بازان کسی را که زیبا میبینند دوست دارند اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می ببنند. ----------------------------- میری یه مدرک دکترا می گیری تا آخر عمر میشی آقای دکتر! میری گواهی نامتو میگیری تا آخر عمر میشی راننده! میری.... اما اگه گل بخری .......
-
یک روز زیستن مرا بس...
یکشنبه 10 شهریورماه سال 1387 13:37
دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی بود .. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد داد زد و بد وبیراه گفت ، خدا سکوت کرد . جیغ کشید و جار و جنجال راه انداخت ، خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را بهم ریخت ،خدا سکوت کرد . به...
-
فرودگاه امام خمینی
سهشنبه 5 شهریورماه سال 1387 04:46
از میدون انقلاب دقیقا ۴۵ کیلومتر تا فرودگاه امام خمینی راهه. یه نفر پرواز داره.... یه ایل و تبار میان بدرقه...!! اینترنتش پسورد داره اما پسوردشو نوشتن تو صفحه loging قشنگه و خنکه... نصفه شبی خواب ندارن اینا.....!!!
-
مشهد.
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1387 15:03
..... بماند.....