-
اگر عمر دوباره داشتم.
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 12:48
البته آب ریخته را نتوان به کوزه باز گرداند، اما قانونى هم تدوین نشده که فکرش را منع کرده باشد . اگر عمر دوباره داشتم مى کوشیدم اشتباهات بیشترى مرتکب شوم. همه چیز را آسان مى گرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر مى شدم. فقط شمارى اندک از رویدادهاى جهان را جدى مى گرفتم. اهمیت کمترى به بهداشت مى دادم. به مسافرت بیشتر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 12:07
هیچ کس از پیش خود چیزی نشد هیچ آهن خنجر تیزی نشد هیچ حلوائی نشد استاد کار تا که شاگرد شکرریزی نشد
-
اندیشه
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 09:30
دکتر شریعتی مینویسد: کسانی هستند که فضای اندیشیدن آنها بر پول است، مگر نمی بینیم کسانی را که امروز با پدر زنشان ازدواج میکنند، این مگر برای پول نیست؟ نه دوست داشتن، نه عشق، بلکه بر اساس مقدار پول یا مثلاً تعداد قوم و خویش که همسرش دارد. کسی که این محاسبه را میکند حتی احساسات غریزی حیوان را هم ندارد. برای اینکه وقتی...
-
چی بود؟
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 09:21
دو تا زوج مسن با همدیگه نشسته بودند چای میخوردند و دوستانه گپ میزدند. یکی از مردها از مرد دوم میپرسه: راستی مارتین، کلینیک تقویت حافظه که ماه قبل رفتی چطور بود؟ مارتین: عالی بود. اونا آخرین تکنیکهای روانپزشکی رو بهمون یاد دادند و مغز و حافظه مون رو فعال کردند. برای من که خیلی موثر بود. پیرمرد اول: چه جالب! خیلی عالیه....
-
خاطره ها.
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 18:54
در گذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد عشقها می میرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نا خورده به جا می مانند
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 17:08
یکی یه روز میگفت : دیگه سالهاست که چینی شکسته رو بند نمی زنن... میندازنش دور.
-
بچه قرتی...
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1387 12:09
توی سلف دانشگاه نهارم رو با کلی به به و چه چه خوردم... حالا که لقمه آخر رو دارم میخورم میگن... نخورین ... غذاش بده!!!!!!!! میگی چشه؟.... میگن برنجش شوره..... آره خوب... بچه قرتی.... شب رو که توی بیابون نخوابیده .... چقدر حال داد دیشب توی ماشین خوابیدم... وسط بر بیابون.... یه سگم دارم که امروز با بابا یه قلاده براش...
-
زمین خوردن...
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 16:29
وقتی زمین می خوری دوستای آدم چهار دسته اند: 1- خارجیا : اونایی که از کنارت رد میشن ( و وانمود میکنن که اتفاق مهمی نیفتاده) 2- جو گیرا : اونایی که یه لگد بهت میزنن (و میگن پاشو احمق) 3- اهل مرام :اونایی که دستتو می گیرن و بلندت می کنن 4- رفقا : اونایی که میان میشینن کنارت... هر چهار تارو تجربه کردم.
-
مانوئل
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 07:15
دو تا مطلب خوندم اینجا..... کلی حال کردم.
-
آرامش
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 09:41
دیگران را ببخش نه به این خاطر که آنها سزاوار بخشش تو هستند... بدین دلیل که تو سزاوار آرامشی... زرتشت
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1387 06:50
من بی ستاره همه عمرم تباهه.... روزای عمرم همه رنگ سیاهه ... دونه به دونه نفسام بی ستاره ... حتی یه ذره بوی زندگی نداره.... بی اون نمی خوام دیگه زنده بمونم... جز اون نمیخوام واسه هیچکس بخونم... میرم یه گوشه تک و تنها بمیرم... شاید بتونم کمی آروم بگیرم... ************ راستی..... لب تابم خورد شد...
-
امتحان اتوبوس
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1387 19:49
کامیون رو مکتوب نکردم ...و چون توضیحاش زیاده.... الانم دیگه حال و حوصله اش رو ندارم ... اما امتحان اتوبوس : اول دستی.... جای دنده ها... سرجای 2 یک میخوره و به بعد..... جای یک عقب میخوره. 1- دور تپه ... مثل کامیون سرازیری گاز بیشتر ... سربالایی اندازه آخرین گاز و کفی کمی بیشتر .... و مثل کامیون سرعت عمل در سرازیری... و...
-
درست کردن ناردون
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1387 11:45
1- پیاز داغ ( بسته به سلیقه اضافه کردن کمی کره محلی) 2- در یک سبد آب کشیدن ناردون ها ( ولی نه اینکه بشوری که مزه اش بره ... یه ذره آب بکش اگه خاک داره بره) 3- اضافه کردن ناردون ها به پیاز داغ و افزودن ادویه (نمک و فلفل زرچوبه) 4- یک کم تفت بده و سپس آب مرغ اضافه کن..( اگه آب مرغ نداری آب جوش بریز و عصاره مرغ بزن) 5-...
-
تفریگاه های اطراف مشهد
شنبه 10 فروردینماه سال 1387 08:06
۱- آبشار قره سو. ۲ کیلومتر بعد از کلات نادر ( ۲ تا ۳ ساعت راه از مشهد) - ۱۳ تا نرده داره تا به آخرین نرده که روی بزرگترین آبشاره برسه..... و سنگهای کوه توی راه انگار که با یه دستگاه برش داده شده اند... صاف و مثل کوچه ای که دیوارهاش کاملا تراز هستن.... ۲- کلات نادر یا دژ خدای آفرین نادر.... یه دژ بزرگ به بزرگی شهر کلات...
-
حرف دل
جمعه 9 فروردینماه سال 1387 16:19
و در آخر من به این نتیجه میرسم که حرف دل رو نباید با آدمایی زد که اهل دل نیستن... وقتی با کسایی که عشق ورزیدن و زندگیه عاشقانه رو مال کتابا و فیلما میدونن ... وقتی با کسی که عاشقانه ازدواج نکرده حرف از ازدواج عاشقانه میزنی .... با کسایی که برای حرف دل حساب و کتاب میکنن..... نه ... نه .... نباید با کسی که اهلش نیست...
-
آبشار اخلمد
چهارشنبه 7 فروردینماه سال 1387 17:34
۵ کیلومتر بعد از چناران به سمت قوچان ... سمت چپ یک جاده فرعی بنام اخلمد که تا روستای اخلمد ۱۸ کیلومتر است و بعد حدود یک ساعت پیاده روی تا اولین آبشار....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1387 09:15
اینم بمونه...
-
سال نو مبارک
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1387 08:30
اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن.... و این تنها راه رسیدن به خداست.... و سال داره نو میشه .... و من دلم گرفته....
-
سیکل غذایی مجردی
شنبه 25 اسفندماه سال 1386 07:56
برای صبحانه توی قابلمه نیمرو درست میکنی و با نونی که از فریزر در اوردی میخوری ظهر برای نهار توی روغنی که توی همون قابلمه مونده یکم برنج از فریزر در میاری و گرم میکنی و میخوری .... برای شام توی همون قابلمه که یکم چربه و چند تا دونه برنج توشه.... یکم آب میریزی ... یه پیاز و یه تیکه مرغ میندازی توش و بازم نون از...
-
اولین و آخرین
چهارشنبه 22 اسفندماه سال 1386 07:01
اولین پست با نوت بوک.... و آخرین روز سال ۸۶ که تلفن ساعت ۶ صبح زنگ میزنه.... و یه عالمه کار که باید توی این یک هفته قبل از آخر اسفند انجام بدم....
-
...
دوشنبه 13 اسفندماه سال 1386 07:00
هی میام اینجا ..یادداشت جدیدو باز میکنم... هی حس نوشتنم نمیاد.... از چی بنویسم...؟؟؟!!! از سفر آبادان و بندر امام.... یا از دانشگاه... یا از امتحان اتوبوس... یا درسا... یا کارایی که میخوام بکنم اما نمیشه... یا ..........
-
دو تا درس زندگی که امروز یاد گرفتم.
یکشنبه 5 اسفندماه سال 1386 11:42
۱- سعی کن توی مدرسه زرنگها شاگرد تنبله باشی ... به جای اینکه توی مدرسه تنبلا شاگرد زرنگه باشی.... ۲- میدونی چرا تارزان لخته ؟... لباس نداره... از بس که از این شاخه به اون شاخه پریده ....
-
خواستن...
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 08:40
بازم دارم به این باور میرسم.... که باید بخوای ... فقط بخوای... از ته دل... اونوقته که دیگه مهم نیست اونچیزی که میخوای چیه.... مهم اینه که میشه...
-
تپه
سهشنبه 23 بهمنماه سال 1386 19:52
بالاخره تپیدم..... و این یعنی که تپه رو قبول شدم.... یعنی نصف راهو رفتم.... به نظرت میشه آدم توی جاده ها... پشت فرمون .... مقاله بنویسه ؟؟؟!!!! مثلا کارآفرینی در صنعت حمل و نقل زمینی.... یا بقول دکتر میلانی..... کارآفرینی در صنعت بنی هندل ( رانندگان - خلابانان - کشتی رانان) ---------------------------- در گذر گاه...
-
هدف
شنبه 20 بهمنماه سال 1386 09:56
اگه توی زندگیت اهداف بزرگی نداشته باشی تبدیل به ابزاری می شی برای دیگران تا ازت برای رسیدن به اهداف کوچیک خودشون استفاده کنن.
-
مدرسه ها وا شده....
یکشنبه 14 بهمنماه سال 1386 12:58
عجب روز پر مشغله ای.... یه عالمه برف ..... روز اول مدرسه رفتن دوباره.... تیستو رو دیدم.... با یه صورت خندون مثل مامان مهربونا... بالاخره بعد از ۶ ماه بالاخره گواهی اشتغال به تحصیل گرفتم....از کارمندای تنبل و بی ادب ساختمون تحصیلات تکمیلی ۱۶ آذر.... و مثل خوره ها .. بلافاصله بردم شهرک آزمایش تاییدش کردم. یه جریمه ۱۳...
-
راه
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1386 11:40
برای انسانهای بزرگ بن بست وجود ندارد...چون بر این باورند که یا راهی خواهم یافت ... یا راهی خواهم ساخت من چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
و خدایی که در این نزدیکیست.....
شنبه 29 دیماه سال 1386 12:53
خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست خدا ... خدای آدمهای خلافکار هم هست و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد. فی الواقع ... خداوند... end لطافت ... end بخشش ... end بیخیال شدن ... end چشم پوشی.. و end رفاقت است... رفیق خوب و با مرام ... همه چیزش را پای رفاقت می دهد..... بایستی ما یه فکری به حال اهلی شدن آدمها...
-
اشتها..
سهشنبه 25 دیماه سال 1386 13:14
یه چی میگم بهم نخندیا...... زیاد اشتها ندارم...
-
معین
یکشنبه 23 دیماه سال 1386 15:18
قسم به عشقمون قسم..... همش برات دلواپسم قرار نبود اینجوری شه..... یهو بشی همه کسم راستی چی شد ... چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست.... تا کم شه از جرم خودم راستی چی شد ... چجوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست.... تا کم شه از جرم خودم ..... به ملاقات آمدم. ببین که دلسپرده داری.... چگونه عمری...